دلنوشته های مسعود مویدی

مجموعه مقالات اجتماعی و سیاسی به قلم مسعود مویدی

دلنوشته های مسعود مویدی

مجموعه مقالات اجتماعی و سیاسی به قلم مسعود مویدی

طبقه بندی موضوعی

۱۲ مطلب در آبان ۱۳۹۵ ثبت شده است

اندر تمجید عموسام از سردار جبهه های مدیترانه


۱:  صادق خرازی در صفحه فیس بوک خود مطلبی منتشر می کند با این عنوان :


(نقل به مضمون) ؛ العبادی نخست وزیر جدید عراق نقل کرده که اوباما در مورد سلیمانی   میگوید؛ او دشمن من است ولی من برای وی احترام خاصی قائل هستم و یا اینکه از دکتر ظریف نقل می کند که در یک ملاقات جان کری گفته برای یک بارهم که شده ، دوست دارم سلیمانی را ببینم.(۱۶ آبان ۹۳ )


۲: در اواخر شهریور ماه ۹۵ ، مطلبی از دنیس راس منتشر می شود که در جایی گفته ؛ ...باید روحانی را تقویت کنیم تا سلیمانی و سپاه قدس تضعیف گردد.


دنیس راس سیاست مدار کهنه کار که در بسیاری ازدولت ها مشاور روسای جمهور در آمریکا بوده در تحلیل یک استراتژی جنگی اینگونه استدلال می کند که  تنها راه تضعیف سپاه قدس و قاسم سلیمانی تقویت روحانی و هم مسلکان وی است.


۳: مطالب مربوط به دنیس راس در مطبوعات ایران تیتر یک می شود و همگی متفق از یک اختلاف پرده برداری می کنند ، تا جایی که حسام الدین آشنا نیز شخصا وارد بازی شده و از منظری دیگر پیامی برای سلیمانی ارسال می کند که : (دور بازی سیاست را خط بکش و از کارزار انتخاباتی دور شو.)


۴؛ جامعه در یک دوگانگی نسبت به مواضع دنیس راس و حسام الدین آشنا سردگم می گردد تا بالاخره

 قاسم سلیمانی با یک بیانیه به ظاهر حماسی به مردم و رهبر خویش اعلام میدارد که من همان سرباز صفر وطن هستم. و تا آخرین قطره خون همان سرباز وطن باقی خواهم ماند.


امروز منطقه جنوب سوریه و شمال عراق به استراتژیک ترین منطقه کره زمین تبدیل شده که تمامی معادلات بزرگ اقتصادی در آنجا رقم می خورد و یا بهترست بگوییم شکل جدیدی از


وال استریت است با این تفاوت که شلوغی خیابان های نیویورک تبدیل به میدان جنگ شده ، اینجا هم تنه افراد به هم می خورد اما از نوع نیابتی.



و اما عموسام و مباشر محترم که علاقه خود را به ملاقات با دشمن خود نشان می دهند. 


در جنگ ویتنام خاندان راکفلر علیرغم قوانین در آمریکا این اجازه را پیدا کرد که بتواند هم به سربازان خود تسلیحات جنگی دهد و هم با واسطه شوروی که در اصل حامی طرف مقابل جنگ بود. تسلیحات خود را به دست ویتنامی ها برساند. اینگونه هزینه جنگ آمریکا نیز از طرف مقابل تامین میشد و هم با راه اندازی مجدد کارخانه ها اقتصاد کشور عموسام شکوفا میشد.


برخلاف جنگ در ویتنام ، در جنگ داعش: (که در شمال با علویون سوریه  و در جنوب با اکثریت سنی ناراضی عراقی همراه است ،)


این بار جنگ کاملا نیابتی بوده و همواره نیاز به تحریک نایبان است.


از سال 2010 و با تغییر روش حکومت داری در دنیا  و خداحافظی بن علی و حسنی مبارک ها و حضور تکنوکرات ها بر مناصب قدرت روش بازی در جنگ نیز تغییر کرد و این بار تندروهایی که تا دیروز در مقابل جبهه صهیونیت هم پیمان بودند در مقابل هم قرار گرفتند .از یک طرف به عناوین مختلف همچون  فیلم سربریدن در جبهه داعش منتشر می شد تا در دنیا ایجاد رعب و وحشت کند و از طرف مقابل نیز تجلیل و تمجید از سردار قاسم سلیمانی. 


ناگفته نماند این روش تا امروزهم  خوب جواب داده ، زیرا که دو طرف نیابت خطوط قرمزی را برای خود ترسیم کرده اندکه فقط و فقط صرف جنگ اهمیت پیدا می کند. اما با یک تحلیل ساده از علت ظهور جنگ جهانی اول و نتیجه اولیه آن و همچنین مرور آن تا امروز داستان تشکیل حکوت داعش تنها و تنها در جهت تجزیه عراق و سوریه خواهد بود که با توجه به طبیعت این مقاله . در جای دیگری بدان خواهیم پرداخت.


اما دراین جبهه .خطوط قرمزی همچون جنگ با تمام کفر( در سواحل مدیترانه که حکایت از نفوذ و قدرت ما در دیگر بلاد اسلامی را نشان می دهد)، مدافعان حرم (که تنها مدافعان بشار هستند) و از این دست خطوط ترسیم شده .


این خطوط قرمز  باعث شده تا هر دو طرف فراموش کنند که درمقابشان  ، دشمن نبرد آنها را به نظاره نشسته و گاهی با تعریف و تمجید از این و گاهی با انتشار صحنه های دلخراش از آن ، تنها حساب های بانکی خود و دیگر شرکا همچون  راکفلرها مجدد از دلارهای نفتی پر گردد و تجربه جنگ های قبلی و از بین رفتن شهروندانش نیز تکرار نگردد.


وهم اینکه در دنیای مسلمین آخرین نفر نیز با شلیک یک گلوله به مغز خود برجهل مقدس خود صحه گذارد تا نویدی برای پایان جنگ باشد .بدون شک دنیای بدون مسلمین برای صهیونیست جهانی بسیار دلپذیر و دلچسب تر از دنیای با مسلمین خواهد بود.


امروز تمجید از سردار قاسم سلیمانی،عملا کار شوروی سابق برای خاندان راکفلر را خواهد کرد و جز سرازیر کردن دلارهای حضرات عرب به جیب کسانی که جهل مقدس ما را خوب شناخته اند هیچ خاصیت دیگری ندارد.


در اصل تمجید از وی برای جهان عرب ، با انتشار فیلم جداکردن سر از بدن یک انسان هردو یک کارایی دارد.


«به امید کمی اندیشه و تفکر»

۶ مهر ۹۵

مسعود مویدی


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۵ ، ۲۰:۴۱
Massoud Moayedi

سوز دل یک هموطن

سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۵۷ ب.ظ

«سوز دل یک هموطن برای سرداری شجاع»

بسم الله الرحمن الرحیم


سردارشجاع حاج قاسم سلیمانی                                                                                                              سلام علیکم                                                                                                                                                        (راستی اجازه دارم حاجی صدایت کنم؟)


حاجی من یکی از فرزندان این مرز و بوم هستم .

نمی دانم که نامه ی ازسر سوز دلم به دستت می رسد یا نه ؟ یا بعد انتشار آن دیگر حق زندگی دارم یا نه؟


اما اگر به قیمت از بین رفتن جانم هم شده  بگذار من بروم اما مهدی ها و عباس ها بمانند و بتوانند زین پس با شما۴ به راحتی سخن گویند.


حاجی جان نمی دانم که می دانی یا نه،اما 

«اینجا هوا بس ناجوانمردانه سرد است»

از زمان جنگ تحمیلی تاحال شما برای حفظ ناموس مردم و دفاع از عقیده و وطن سختی جنگ را به جان خریدی ولباس رزم را به لباس عافیت طلبی ترجیح دادی ولی اینجا به نام شما به ناموس هم رزمتان هتاکی می کنند و از شرکت در مراسم پدر محرومش می کنند. حاجی باور کن  هم رزمان دیروز ، اگر بیش از شما نگران سرزمین‌شان نباشند ، کمترهم نیستند.


امروز به ملاقات هم رزمتان در جبهه های جنگ تحمیلی رفته بودم ، حاج عباس از شمابرایم خاطرات شیرینی نقل کرد ، از گردان و لشکر و شهید همت ، و صد البته از قاسم سلیمانی آن زمان. عباس نگران بود ، البته نگران مهدی .


عباس شک داشت که شما بدانی که به نامت این روز ها چه می کنند . در روی تخت بیمارستان تنها دغدغه اش مرخص شدن و ملاقات با هم پیمانان آن روز ها بود .من نیز نگران مهدی هستم . 


حاجی ، مهدی در زندگی من همچون شما ،در زندگی بسیاری قهرمان است . اصلا مهدی قهرمان زندگی من است.


حاجی ، مهدی ایرانیست و صد البته دینمدار. مهدی حر است . خودش همیشه می گوید که پدرش حر بود ، اما امروز مهدی حر زمان است.


مهدی آقازاده است . آقازاده ای غریب (یا غریب الغربا)


این آقازادگی هم برای خود داستانی دارد. چه هم پیاله باشی و چه نباشی محکومی.


قهرمان زندگی من، از آن روزی بد شد که به دستور رهبرش عمل کرد. دست نبوسید وبه دست بوسی نرفت . اما عمل گرا بود . مومن و معتقد به ارزش های اسلامی و آرمانهای انقلابیش ، حاجی باور کن من با مهدی، مسلمانی را درک کردم، البته اگر درک کرده باشم.اما این را خوب می دانم که با مهدی آدم شدم.


قهرمان قصه من از آن روزی بد شد که خواست با مردمش باشد و چون با مردم بود دیگر خودی محسوب نمی شد. 


مهدی خیبریست ، و چون خیبری ها زندگی می کند ، حاجی جان قهرمان من چقدر مظلوم است ، 


نامحرمان دیروز مهدی را از سنگر خیبر به سنگر اوین بردند.اما مهدی سنگر را خوب میشناسند خیبر و اوین برایش مهم نیست ، می گوید خیبری شهادت طلب است.خیبر و اوین هم ندارد.


مهدی بسیجی و رزمنده خیبر ست و امروز هم تمام افتخارش خیبری بودنش است، اهل نی و هور و آب .


مهدی را که می بینم یا د آژانس شیشه ای می افتم .


آنجا که می گفت: من سر زمین بودم که جنگ شد . با تراکتور. جنگ که تمام شد باز برگشتم سر زمینم . بی تراکتور 


فریادش را از نگاه مظلومانه و چهره همیشه خندانش می فهمم. وقتی که من با ناراحتی می گویم دارند به ناموست هتاکی می کنند ، و او همچنان با تبسم مرا آرام می کند. 


نگاهش را خوب میشناسم . در پشت چشم هایش فریادی جاریست؛ 


این فریادش را خوب میشناسم ،که می گوید:


با شمام ، من سهمم را گرفتم سهم من از جنگ و آقازادگی همان نیش هایی ست که می زنین ، دست شما درد نکنه ….!


حاجی مگر رهبری نفرمودند از کارهای بیهوده و شعارهای توخالی دست بردارید و به بحث های سازنده بپردازید.


و امروز بواسطه این بحث ها برایش طومار جمع می کنند.ظاهرا شما خط قرمزی هستی که اگر اسمت را هم بیاورند ، میشود بازداشت ، زندان و اعدام و برای مهدی من که با طومار و جمع آوری امضا هم همراه است. واویلا


مهدی من روزی به نقد هم رزمش نشست و برایش تحلیل دادولی ثلث تحلیلش را برداشتند و پیراهن عثمانی برایش دوختند که از حضور در مراسم پدر محروم شد .گفت بگزارید تا حرمت مراسم حفظ شود .من از دور نظاره می کنم. چه مظلومانه نشسته بود و با چه تمنایی نظاره می کرد ، تمنایی  برای حضور، آنرا هم برنتابیدند و خبر رسید که برو . مگر نگفتیم نیا.بازهم خندید و گفت امام سجاد از تشییع پیکر پدر محروم شد . خدایا شکرت که  در تشییع پدر بودم ، امام سجاد کجا و من کجا .با تبسمی آشنا برای من گفت برویم . اما دلی پرخون از دست هم خون.


هم خونی که به فرزندش عتاب کرده بود که بواسطه شما از پدر اعلام برائت کند.


ای وای بر ما 


ای وای بر ما :به ملتی تبدیل شدیم که فکر می کند خدا فقط آنها را هدایت کرده و بس . این جمله را مهدی می گوید .( قهرمان زندگی من) . مهدی من می گوید :خدایا به قومی مبتلا شده ایم که احساس می کند خدا فقط آنها را هدایت کرده و خواهد کرد.با جمجمه برادر شهیدش قبل از انقلاب عهدی بسته و با هیچ احدالناسی عهد اخوت ندارد.عهد بسته که به قیمت جانش نگذارد این انقلاب از مسیرش منحرف شود و امروز به واسطه  ی این عهد تبدیل شده به ضد انقلاب. مهدی من همان مهدی ست اما انقلاب را شک دارم.


حاجی جان این ها را از قهرمانم برایتان گفتم تا بدانیدقیمت دعوت شما به یک گفتگو ،برای پیدا کردن راه حل و برون رفت از سوریه برای مهدی چیست. برای غیر مهدی که وا مصیبتا. البته حاجی  اشتباه کردم، برای مهدی وامصیبت ست.


دیروز  یکی از کسانی که شما قهرمانش بودید ، برای من نوشت مهدی شما به حریم قاسم ما تعدی کرده و از طرف من برایش بگو ، بگو که از حجاریان بیشتر نیستی ، حسرت حال و روز حجاریان را به دلت خواهیم گذاشت. بیچاره نمی دانست که حال و روز مهدی ما قابل مقایسه با حجاریان نیست.


حاجی جان ، سردار بزرگ ،بزرگ مرد ، سوز سینه زیاد است و می دانیم که اگر بر فرض هم که این سوز دل به دستت برسد ، وقت کم داری و من نیز بیش از این مسدع اوقات شریف شما نمی شوم . البته امروز حاج عباس می گفت که سوز نامه ام را به دستتان خواهد رساند. وقتی به دستتان رسید قسمت پایانی این سوز بر سینه نشسته  را هم که بخوانید کفایت می کند.


سردار شجاع حاج قاسم سلیمانی عزیز امروز به نام شما ، به ناموس هم رزمان شما هتاکی می کنند.(دیشب کلیپی دیدم از یک هنرپیشه که می گفت: اگر در سوریه نجنگیم اول مرزهای ما را می گیرند و بعد به ناموسمان تجاوز می کنند،احتمالا منظورش این بود که :بگذار به ناموس سوری ها تجاوز کنند ، تا اینجا به ناموس ما هتاکی کنند).


سردار عزیز :من به قیمت از بین رفتن جانم این سوز نامه را برایتان می فرستم تا این تابو شکسته شود و دیگر خودی ها از نام تو لرزه بر اندامشان نیافتد ، آخر تو سردار ما هستی. نام تو برای ما باید سنجش آرامش باشد نه میزان الرزه.


تو را به خون شهیدان هم رزمت در جنگ تحمیلی قسم می دهم ، اجازه دهید همرزمانتان بتوانند به راحتی به شما تحلیل دهند . همرزمان خط مقدم را می گویم . آخر امروز کسانی بر مسند هستند که تا پادگان امام حسین و نهایتا تا گلف آمدند . آن هم تنها  برای چند عکس یادگاری خطر را به جان خریدند، اما تا پادگان امام حسین بیشتر نیامدند. 


سردار عزیز امروز به نام شما ، برای رفیق راه شما طومار امضا جمع آوری می کنند ، برای چه نمی دانم ، اما اجازه ندهید به نام شما، به راهتان خیانت کنند.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۵ ، ۱۹:۱۵
Massoud Moayedi

منبر ایت الله فلسفی و قالیباف

شنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۲:۰۷ ق.ظ

‍ ‍ یکی ازروحانیون خوش بیان نقل میکرد که: 

قبل ازانقلاب یک شب برای استماع منبر مرحوم فلسفی به مسجد سیدعزیزالله بازار تهران رفتم وزودتراز وقت رفتم نزدیک وروبروی منبر جاگرفتم و نشستم 


جمعیت هم خیلی زیاد بود

دراوج سخنرانی و در اواخر سخنان فلسفی ودرنزدیکی جائی که من نشسته بودم یک بنده خدائی هم به صورت چمباتمه نشسته بود وضمن گوش دادن خواب هم براومستولی شده بود وگاهی چرتی میزد وکنترل خودرا ازدست میداد 


مجلس هم درسکوت کامل به سخنان فلسفی گوش میدادند که ناگهان این بنده خدائی که چرت میزد کنترل خودرا ازدست داد وباسر محکم واژگون شد وباد محکمی ازاوخارج شد 


ولی فوراً روی پاهای خودش نشست وبرای اینکه مثلاً بگوید خواب نبودم بدون مقدمه گفت برای سلامتی خودتون صلوات بلندی ختم کنید!! 


ومردم هم صلوات فرستادند!! 

ولی کار از کار گذشته بود


هم مردم اون اطراف وهم خود اقای فلسفی زمین خوردن اون بندۀ خدا وصدای بلند بادی که ازاوخارج شده بود را شنیده بودند بگونه ایکه همۀ کسانیکه درآن اطراف نشسته بودند ومرحوم فلسفی ازمشاهده این صحنه شدیداً خنده شون گرفته بود 


یواش یواش خنده به همه سرایت کرد! ومجلس ملتهب شد وحتی خنده به خود فلسفی هم امان ادامۀ منبررانمیداد! 


یه وقت مرحوم فلسفی ازهمان بالای منبر وازپشت میکروفون وباخندۀ غیرقابل کنترلی گفت: 

آقاجان گوزیدی که گوزیدی! دیگرصلوات چرامیفرستی؟ 


وفلسفی آن شب باگفتن همین جمله ازمنبر پائین آمد وازادامۀ منبربازماند!! 


حالا نقل اقای قالیباف است که با شعله ور شدن موضوع فیشهای حقوقی و لو رفتن فیش خودش ناگهان چرتش پاره شد و گفت:

من نصف حقوقم رابه حساب شهرداری برمیگردانم وخانمم هم صلواتی درشهرداری کارمیکند!! 


ظاهراً این صلوات هم ازجنس اون صلواتی است که اون بندۀ خدا پای منبر فرستاد


طفلکی قالیباف ،

آدم دلش به حالش میسوزه واقعاً چه خانوادۀ ایثارگری!!.



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۵ ، ۱۹:۱۱
Massoud Moayedi

مرا نیز بکشید

جمعه, ۵ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۲۴ ب.ظ

«مهدی خزعلی ضد انقلاب است!!!؟؟؟»


من را بکشید زیرا که من  نیز چون مهدی خزعلی ضد انقلاب هستم.


دوست عزیز و وطن مهربانم 

ضمن عرض سلام و تحیت 

در یک مکالمه تلفنی میان بنده و شما حضزتعالی فرمودید:

از نظر من

 «مهدی خزعلی ضد انقلاب است».

نمی دانم در بلاد اسلامی شما که مهدی خزعلی آن ضد انقلابی ست ، چه حکمی برای یک ضد انقلاب تعریف شده ، اما با صدایی بلند فریاد برمی آورم که:

«من را هم حکم دهید زیرا که همچون مهدی خزعلی بر اساس حکم شما ، من نیز ضدانقلاب خواهم بود»

مرحوم امام جمله ای دارند با این عنوان که :

«بعد از من نگذارید این انقلاب به دست نااهلان بیافتد. »

داستان آقا میرزا هاشم آملی را می دانید؟!؟ فعلا بماند.

نمی دانم چند بار با دکتر مهدی خزعلی از نزدیک برخورد داشته اید و یا چه مقدار به شنیده ها بسنده کرده آید. اما بر خلاف نظر شما ، من قویا معتقدم که اگر یک نفر و تنها یک نفر در این انقلاب، انقلابی باشد با تمام وجودم قسم می خورم که شخص دکتر مهدی خزعلی ست.

دوست عزیزم خاطرم هست زمانی که با شما صحبت می کردم و جنابعالی در جایگاه مقام قضایی حکم ضدانقلاب صادر فرمودید ، استنادتان بر شخص آیت الله فقید ابوالقاسم خزعلی ابوی گرامی دکتر مهدی خزعلی بود .

شما اولین نفر نبوده اید که برای چسباندن برچسبهایی از این دست ، ازمرحوم ابوی  ایشان خرج می کنید  و قطعا آخرین نفر هم نخواهید بود.اما من به عنوان کوچکی که این افتخار را داشتم در بزنگاه هایی در کنار دکتر مهدی خزعلی باشم ، امروز با استناد به آن روزگار می توانم شهادت دهم که رابطه عاطفی در میان پدر و مادر و فرزند بسیار هم خوب بود و این اواخر عمر، آیت الله خزعلی صد ها بار بیشتر نگران فرزند خود بود٬ البته نه از این بابت که وی ضد انقلاب است. شاید ایشان به این نکته رسیده بود که نباید مسایل مربوط به دنیای سیاست را وارد دنیای خانواده می کرد. و حال نگران از زمانی بود که وی بار سفر را بسته باشد و دستش از دنیا کوتاه شده باشد و  تنها و تنها ، تنهایی فرزند متشرع خود را نظاره گر باشد. (که این نیز شد).

در این میان صدها بار ننگ بر آن کسانی که از کهولت سن و اعتقادات این مرد بزرگ که شیعه در تاریخ خود بسیار کم دیده سوءاستفاده کردند . کسی که عمر خود را به پای قرآن و نهج البلاغه گذاشت و وجوهاتش را دو برابر داد تا مبادا در آن دنیا گریبانش را بگیرد.اف بر کسانی که از کهولت سن این بزرگ مرد سوءاستفاده کردند و نامه ای از حضرت زهرا برای وی فرستادند تا کماکان ازاحمدی نژاد حمایت کند. مگر حمایت از احمدی نژاد چه جایگاهی داشت که میشد از این پیر دنیا دیده و آماده سفر اینگونه سوءاستفاده نمود.هر چند در اواخر عمر دولت دهم ایشان نیز از حال و احوال دولتمردان آگاه بود.

حضرت آیت الله فقید تا آنجا نگران آینده دکتر مهدی بود که تمامی مال خود را که 

می توانست بر روی آن وصیت کند (ثلث اموال) به دکتر مهدی خزعلی بخشید تا مبادا وعده حصر در میان هشتاد میلیون بازجو عملی شود( در زندان ، بازجو به دکتر مهدی خزعلی وعده می دهد که کاری خواهد کرد تا در میان هشتاد میلیون نفردر سلول انفرادی قرار گیرد).

آیت‌الله خزعلی همان قدر بر روی مواضع خود راسخ و محکم بود که امروز فرزندش ،مهدی.

دوست عزیز نمی دانم که می دانی ؟؟!؟ ، (اما چون در مکالمه فی ما بین از ارادت خود به آیت الله مرحوم گفتی برایت بازگو می کنم.) پدر نیز چون پسر کم از جناح حاکم ضربه نخورد. همین یک نکته کافی ست که تحقیق کنی که ایشان چرا و چگونه از

 شورای نگهبان استعفا داد.(کاش که حتما پیگیری کنی).

و اما مرد ضد انقلاب قصه شما که قهرمان داستان ماست.

برادر عزیزم ، دوست مهربان و محققم بیا کمی منصفانه به اطراف خود بنگریم.

حضرتعالی شخصی را به ضد انقلابی محکوم می کنید که تمام سعی خود را بر این گذاشته تا پرچم اصلاحات را به دست رهبری بسپارد.

گذشته از آن در کدام محکمه در دارالخلافه اسلامی شما ،  ایشان به عنوان ضد انقلاب محکوم شده آند که شما با استناد به آن برای ایشان این صفت را بکار برده اید.

نکند شما هم همچون برخی از مدعیان در حکومت اسلامی برای خود متهم ساخته و حکم می دهید. مبادا شما هم برای حذف رقیب ، قائل به افترا و تهمت هستید؟!؟

آیا مشی علی این بود؟علی بعد از جنگ جمل با سران جنگ چه کرد ؟! مبادا مشی شما این گونه باشد.

کمی اندیشه کنید .!!؟


البته من از حضرتعالی گله زیادی ندارم.

«من از بیگانگان هرگز ننالم، که هرچه کرد با من آشنا کرد»

روزی برای دوستانش نوشتم دوری از دکتر تنها و تنها به دلیل نقد دولت روحانی روا نیست . اما صدها بار حیف که دوستان سر در برف برده اند.

وقتی دوستان سردر برف فرو برده اند ، صد البته حضرتعالی حکم صادر می کنید.

حکم شما ایرادی ندارد ، خوب هم هست زیرا که من مدعی دوستی که تا امروز سر به سکوت نهاده بودم ، لب گشودم .

‍ ‍ در نهایت و برای طولانی نشدن کلام از شما و تمامی عماریون زمان دعوت می کنم تا به دیدار مالک زمان خود بیایند و براستی تجربه کنند که مالک ما ضد علی ست یا 

با علی.البته باید منصف بود.و به درد دلها گوش کرد.

«دلتنگی های آدمی را باد ترانه آی می خواند و سکوت سرشار از سخنان ناگفته است.»

یا علی

ارادتمند شما 

مسعود مویدی

۳شهریور ۹۵


به پیوست این متن برای شما و یادآوری دوستان چند عکس یادگاری از پدر و پسر به ضمیمه منتشر میکنم ، شاید کمی منصفانه تر به پیرامون خود بنگریم.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۵ ، ۱۹:۰۹
Massoud Moayedi

نامه به صادق زیباکلام

پنجشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۱۵ ب.ظ

البته  خوب می دانم که قرار نیست من بپذیرم.

اما بی شک می دانم این پاسخ شما  در من و بخشی از جامعه هدف شما ، یک دوگانگی  نسبت به شما ایجاد کرده که امیدواریم پاسخی از جانب شما دریافت کنیم.


۲: من یکی از افتخارات زندگی خود را در رکاب شخص دکتر مهدی خزعلی بودن می دانم.

از زمانی که توانستم از نزدیک با شخص دکتر خزعلی همکاری داشته باشم ، به دفعات دیدم که در یکی از 

شبکه های ماهواره ای هر دو بزرگوار در باب یک موضوع دعوت و مشغول گفتگو بودید.

اصلا و ابدا نمی خواهم بحث توهم توطئه را باز کنم ، اما استاد عزیز هر دو مان در ایران زندگی می کنیم.ما هم به قانون اساسی التزام داریم.

اما چگونه است یکی از کلیه امکانات می تواند استفاده کند و دیگری در کشور خود و در میان هشتاد میلیون جمعیت در سلول انفرادی.

این سوال را هم بارها از شما کرده اند و حضرتعالی به گونه استادانه به آن پاسخ داده اید.

باور بفرمایید هرچه تلاش می کنم برایم قابل هضم نیست تا این حد شباهت و در عین حال تا این حد تفاوت.

مثال:

 دکتر صادق زیباکلام در مناظره ای با آقای رسایی جمله ای می فرمایید با این مضمون:

اگر آمریکا ستیزی را از رهبری بگیریم ، رهبری چه مطلبی برای گفتن دارد (این جمله در مناظرات قبلی به آقای رسایی گفته میشد).

دکتر مهدی خزعلی:در سال اقتصاد مقاومتی از گلهای تریبون رهبری در مشهد انتقاد می کند با این نقل که ای کاش رهبری صرفه جویی را از گلهای تریبون خویش آغاز می کرد و ۲سال حکم زندان بابت این انتقاد دستمزدش میشود.

مطلب شما سنگین تر است یا انتقاد دکتر خزعلی.

جناب دکتر زیباکلام سخت است وقتی کسی را دوست داشته باشی و اما  مقابلش دچار تردید گردی.

امیدوارم که این بار پاسخی متفاوت از دفعات گذشته بفرمایید.

با تشکر 

مسعود مویدی



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۵ ، ۱۹:۰۶
Massoud Moayedi

نامه به صادق زیباکلام

پنجشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۱۵ ب.ظ

البته  خوب می دانم که قرار نیست من بپذیرم.

اما بی شک می دانم این پاسخ شما  در من و بخشی از جامعه هدف شما ، یک دوگانگی  نسبت به شما ایجاد کرده که امیدواریم پاسخی از جانب شما دریافت کنیم.


۲: من یکی از افتخارات زندگی خود را در رکاب شخص دکتر مهدی خزعلی بودن می دانم.

از زمانی که توانستم از نزدیک با شخص دکتر خزعلی همکاری داشته باشم ، به دفعات دیدم که در یکی از 

شبکه های ماهواره ای هر دو بزرگوار در باب یک موضوع دعوت و مشغول گفتگو بودید.

اصلا و ابدا نمی خواهم بحث توهم توطئه را باز کنم ، اما استاد عزیز هر دو مان در ایران زندگی می کنیم.ما هم به قانون اساسی التزام داریم.

اما چگونه است یکی از کلیه امکانات می تواند استفاده کند و دیگری در کشور خود و در میان هشتاد میلیون جمعیت در سلول انفرادی.

این سوال را هم بارها از شما کرده اند و حضرتعالی به گونه استادانه به آن پاسخ داده اید.

باور بفرمایید هرچه تلاش می کنم برایم قابل هضم نیست تا این حد شباهت و در عین حال تا این حد تفاوت.

مثال:

 دکتر صادق زیباکلام در مناظره ای با آقای رسایی جمله ای می فرمایید با این مضمون:

اگر آمریکا ستیزی را از رهبری بگیریم ، رهبری چه مطلبی برای گفتن دارد (این جمله در مناظرات قبلی به آقای رسایی گفته میشد).

دکتر مهدی خزعلی:در سال اقتصاد مقاومتی از گلهای تریبون رهبری در مشهد انتقاد می کند با این نقل که ای کاش رهبری صرفه جویی را از گلهای تریبون خویش آغاز می کرد و ۲سال حکم زندان بابت این انتقاد دستمزدش میشود.

مطلب شما سنگین تر است یا انتقاد دکتر خزعلی.

جناب دکتر زیباکلام سخت است وقتی کسی را دوست داشته باشی و اما  مقابلش دچار تردید گردی.

امیدوارم که این بار پاسخی متفاوت از دفعات گذشته بفرمایید.

با تشکر 

مسعود مویدی

۳ شهریور ۹۵




موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۴:۱۵
Massoud Moayedi

مناظره قواعد خاص خود را دارد

پنجشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۴۱ ق.ظ

‍ ‍ «مناظره قواعد خاص خود را دارد»


۱:حدودا هفته گذشته عزیزی برای من پیام فرستاد که آیا حاضر به مناظره هستم؟

در پاسخ عرض کردم بله البته در باب چه موضوعی و با کدام یک از دوستان و بالطبع در چه زمانی؟

دوست عزیز من فرمود: شما بفرمایید که در چه موضوعی مناظره کنیم ، زمانش هم با شما و ما فراخوان میدهیم ، اگر کسی اعلام آمادگی کرد که من مجری خواهم بود و در غیر این صورت خودم به این مناظره ورود می کنم.

یه لحظه به دوران نوجوانی و یاد  کرکری خواندهای آن روزها افتادم.برای آن دوست پیام دادم برادر مگر دعوا داریم که اینگونه مرا به صحنه نبرد دعوت می کنی.!؟

در نهایت بنا شد تا در مورد اسلام رحمانی و اسلام ناب محمدی به مناظره بنشینیم.من نیز زمان آنرا معین کردم. روز موعود فرا رسید که پیامی آمد مبنی بر اینکه دوست عزیزمان در نقطه ای هستند که نت ایشان ضعیف است و اجازه اجرا را نمی دهد. هرچند به ظاهر طرف مناظره مشخص نبود . اما همان روز یکی از دوستان پیامی فرستاد که حاضر است تا در موضوع ورود کند (مدتها بود که هردو به دنبال یک فصل مشترک برای گفتگو می گشتیم). اما ، از من خواست تا فعلا حرفی از ایشان به میان نیاد و  ببینیم که چه کسی اعلام آمادگی می کند.

آنشب برنامه مناظره انجام نشد به روزی دیگر موکول شد و باز هم همان حکایت.

دوست عزیزم چند نکته که بارها هم در مذاکرات تلفنی فی مابین به آن تاکید کردم را مجدد یادآور می شوم.

«مناظره شرایط و آداب خاص خود را دارد»

برای محیا کردن یک مناظره و یا گفتگوی چالشی اولا کلیت سر فصل مناظره باید به تایید جمع به نظاره نشسته رسیده باشد تا آنها نیز بدانند که طرفین مناظره در کدام نقطه ایستاده اند.

زمان مناظره باید مشخص شود تا همگی خود را ملزم به حضور و رعایت آن بدانیم و بر آن مبنا برنامه ریزی کنیم.

طرف مقابل مناظره نیز باید مشخص گردد تا بدین گونه طرفین شناختی  اولیه از هم داشته باشند .

که خب در این دو بار متاسفانه این امر محیا نشد ، هرچند که می گویند :تا سه نشه بازی نشه  و من امیدوارم در سومین مرتبه این موارد رعایت گردد.


اما در باب موضوعی که عنوان شد برای مناظره لازم میدانم ابتدا دوستان عزیز مشی فکری مرا بدانند و بعد از آن انشاءالله زمانی مشخص گردد تا با دوستان به مناظره بنشینیم.

تاریخ پس از انقلاب را ورق می زدم و حیرتا که ۳۷ قرایت این چنینی از اسلام در جمهوری اسلامی ایران تعریف شده. گویی اسلام دست آویز و وسیله ای بوده تا هر سال یک قرائت از آن را عرضه کنیم تا بتوانیم جایگاه خود را مستحکم تر از قبل کنیم.


«اسلام ، اسلام است».

اسلام ، تنها و تنها یک قرایت دارد و ان 

اسلامی ست که حضرت رسول آنرا ختم کرده همان اسلامی که با آدم ابوالبشر آغاز و با  محمد نبی خاتمه یافته، و  هرگونه قرائتی دیگر از آن انحرافی بیش نیست .

چه اسلام ناب محمدی و چه اسلام رحمانی و یا اسلام ….!!تمامی این قرایتها خروجی جز تفکرات تند و غیر منطقی نخواهد داشت.

لازم به ذکر است که صدهویداست  که تمامی تئوریسین‌های این قرائت ها خود را ارجح بر تفکر و تیوری دیگری می دانند اما باید بدانیم که اسلام زیربنا و ریشه درختی ست که فی المثل فقه یکی از شاخه های آنست. ممکن است در مذهب شیعه و در فقه جعفری میان دو مرجع تقلید، در باب یک موضوع دو نظر متفاوت باشد که بسیار هم طبیعی ست ، اما ریشه و زیر بنا یکیست.

۳شهریور ۹۵

مسعود مویوی


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۴:۱۴
Massoud Moayedi

آسیب شناسی اصلاحات و راههای برون رفت

سه شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۳۰ ب.ظ

[Forwarded from سرای قلم]
آسیب شناسی اصلاحات و راههای برون رفت از آن 
ضرورت( اصلاح در اصلاحات )۲
نگاهی به مقاله:
دولت یار می خواهد ، نه بار( روزنامه آرمان)
نام این مقاله مرا یاد جمله ای از آقای قالیباف در سومین مراسم دکتر سلام انداخت ، که در آن خطاب به روحانی می گوید:"اگر کلید شما قفل ها را باز نمی کند، لطفا برای کلید خود قفلی نسازید"

۱:نگاهی به متن مقاله :محمدرضا عارف در مراسم افطار نمایندگان مجلس با رییس جمهور غایب بود؛غیبتی که نمی توان ساده از کنار آن عبور کرد !این روزها رییس فراکسیون امید در مجلس تمایل چندانی برای سخن گفتن ندارد.
در ادامه نزدیکترین گمانه به این رفتار عارف را آراء برخی از اعضا فراکسیون امید به ریاست مجلس لاریجانی می داند.
البته در ادامه مطلب اذعان می کند که ،عارف پیش از ان نیز ، در لیست ۳۰نفری تهران و شهرستان ها ابراز نارضایتی کرده و در نهایت یکی از علل حضور عارف را دلیل فوق می داند.
در ادامه نویسنده به تحلیل انتخابات سال ۹۲ پرداخته و در آن ،انتظار عارف  از روحانی را مطرح می کند که چرا از وی حمایت نکرده (هرچند در پاسخ به این مطلب نویسنده این موضوع را امری ،نشدنی می داند).
نویسنده یکی دیگر از علت های عدم حضور عارف در ضیافت افطاری رئیس جمهور،دعوت نوبخت از لاریجانی سخنرانی در همایش حزب اعتدال و توسعه می داند که در اصل این اقدام نوبخت حمایت دولت از لاریجانی تلقی می گردد، یکی دیگر از دلایل عدم حضور عارف دانسته است.

اما در پاسخ به نکاتی که نویسنده مقاله به آن اشاره کرده:
۱:محمدرضا عارف در زمانی که به عنوان سکاندار این دوره از انتخابات معرفی شد ،قطعا این انتظار از وی می رفت تا بر صندلی ریاست مجلس تکیه زند .
اگر آن روزها تحلیل درستی از مسایل پیرامون داشت قطعا چنین اشتباه فاحشی رانمی کرد و از اول به نشانه اعتراض کاندیدا نمی شد .در یکی آن روزها دکتر مهدی خزعلی که در مصاحبه های گوناگون از محقق نشدن ریاست عارف سخن می گفت ؛در همایش شاخه جوانان حزب حاما با آقای کواکبیان روبرو شد. کواکبیان همچون همیشه با اعتماد به نفس زیاد به دکتر خزعلی معترض شد که چرا از عارف حمایت نمی کند و دکتر خزعلی در پاسخ به کواکبیان می گفت :"وقتی بزرگان اصلاحات از لاریجانی اعلام حمایت کرده اند،چه می توان کرد .یا پذیرش باخت عارف و یا حمایت عارف از نامزدی فرد دیگری که کواکبیان با صدایی بلند گفت:اگر عارف نشد من هستم (همه نتیجه کواکبیان و لاریجانی را دیدیم).
انتظار عارف از روحانی و سران اصلاحات نیز امری طبیعی است،که متاسفانه آقایان در این مرحله نیز یا سکوت کردند و یا به نظر نمایندگان سپردند.
عدم دعوت نوبخت از عارف نیز از نظر من منطقی نیست.اما نویخت روی اسب برنده شرط بسته و دلیلی برای ریسک ندارد.
موضوع قابل توجه اینست که چرا امروز عارف به بار، تعبیر شدهاست، و این کم مهری و اهانت به عارف در روزنامه آرمان جای تعجب دارد.
چند وقت قبل ،همین نویسنده در مقاله ای از پروژه ای نام برده بود که در آن قرار بود از روحانی عبور شود.
اتفاقا این مقاله نیز در راستای همان مقاله است البته بلعکس و آن القای عبور روحانی از اصلاحات و اصلاح طلبان است.
القایی که در سایت همسر نویسنده مقاله، کلید خورد و به موازات آن فیش های حقوقی را منتشر و رونمایی می کرد و خوراک برای کیهان و جوان و تسنیم و ...شده بود و جالب اینکه خود را حامی دولت نیز می دانست.
سوال:مگر جریان اصلاح طلبی یک میثاق نامه میان احزاب و افراد خود ندارد که امروز یکی از بازوهای اجرایی آنرا می توان اینگونه زیر همجه و پرسش برد؟!!!
آری ،این حقیقت تلخ هنوز بعد از ۲۰سال از عمر اصلاحات هنوز محقق نشده و متاسفانه سران اصلاحات تا به امروز یک میثاق نامه میان احزاب و افراد خود ندارد تا دیگر این مسایل گریبان آنها را نگیرد.
ضرورت اصلاح در اصلاحات - که عارف از ۸ اسفند اجرایی شدن آنرا وعده داد و تا امروز اگر دکتر خزعلی در مصاحبه های مختلف از آن نام نمی برد، قطعا به فراموشی سپرده شده بود و چه بسا حمله امروز آقایان به دکتر مهدی خزعلی نیز در همین راستا باشد- امری اجتناب ناپذیر است .
نتیجه:
اگر پروژه «عبور از روحانی کلید خورد»خطاست 
چرا آقایان از پروژه «عبور روحانی از عارف»سخنی به میان نیاوردند.
امروز در جامعه اصلاح طلبی ضرورت یک میثاق نامه وجود دارد .ضرورتی که بعد از آن تکلیف همه با هم روشن خواهد بود و دیگر کسی از کسی عبور نخواهد کرد و همگی بهم پاسخگو خواهند بود.
ضرورتی که دکتر خزعلی از آن و در اتنخابات آتی به عنوان  رای به «میثاق نامه »نام برد ،تا دیگر اتفاقات فوق تکرار نگردد.
خانم راستگو نیز در شورای شهر به قالیباف رای ندهد تا شورای شهریان اصلاح طلب را نقره داغ کرده  و قالیبافی که در لبه پرتگاه خداحافظی با شهرداری بود حالا به ضرورت راه حلی برای کلید روحانی آنگونه که در ابتدا مطلب عنوان کردم تاکید نکند .

۱۷تیر ۹۵
مسعود مویدی


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۴:۱۲
Massoud Moayedi

درد دلی با دوستان دکتر خزعلی

سه شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۴۸ ق.ظ

‌ ‌ ‌ درد دلی با عزیزان و دوستان محترم ،منتقدین دکتر خزعلی 
شما همگی با تفکر و مشی دکتر خزعلی و هزینه ای که ایشان داده اند تا امروز شما تبدیل به منتقد دکتر خزعلی شوید را فراموش کرده اید؟
صرفا جهت یادآوری:
روزگاری مردی در این کشور از مشهد تا قم و شرق تهران به غرب و از شمال تا جنوب  و از این فرد تا آن یکی به راه افتاده بود و از همه رجال سیاسی دعوت میکرد تا در انتخابات ۹۲شرکت کنند .
جناح حاکم که نمی توانست این حرکت را تحمل کند وی را به زندان انداخت و به وی رسما گفت:تا ۳روز بعد از انتخابات (به شرط آرامش جامعه)در خدمت ما هستی.
در آن روزگار وی این حبس را نیز مغتنم شمرده در زندان نیز به دعوت از  به ظاهر دوستان برای حضور در انتخابات ادامه داد .
در آن روزگار همان کسانی که امروز ادعای حمایت از ورود هاشمی به انتخابات را دارند ، به وی انگ عامل اطلاعات بودن را زدند و کاری کردند تا بعد ۶۸ ساعت از بند عمومی ۳۵۰به سلول انفرادی انتقال یابد .
 ﭐن روز می گفتند خزعلی عامل اطلاعات است تا تحریم را بشکند،غافل از اینکه همان ۶۸ ساعت کافی بود، تا امروز دوستان ، مدعی حمایت از هاشمی باشند.
اعتصاب غذای خشک وی باعث شد تا در نهایت هاشمی در لحظات آخر ثبت نام کند .تنور انتخابات ۹۲ به قیمت جانش گرم شد و حالا ، هم از زندان صدای دعوت امده بود و هم مردم مشتاق تر شده بودند به حضور در انتخابات (تغییر قیمت دلار خاطرتان هست؟).
هاشمی رد صلاحیت شد و حالا دو گزینه عارف و روحانی روی میز اصلاح طلبان مطرح.
مرد و مردانه کدام ما به روحانی در حالت طبیعی و نرمال ،حتی  بعد از رد صلاحیتی هاشمی و آغاز کارزار تبلیغات کاندیداها رای می دادیم؟.
تا ۷۲ ساعت آخر و لبیک به ندای سید خندان و هاشمی رفسنجانی، چند نفر از ما ،انتخابمان روحانی بود؟!! .
ما از سبد آقای جنتی و بعد از روال طی شده به روحانی رسیدیم.
حال چطور هزینه داده های آن روزگار نباید سخنی بگویند  و اتفاقا کسانیکه در جریان کامل داستانهای آن روز هستند می خواهند دست خود را بر زبان و دهان وی گذارند که امروز نقد نکن .
به راستی چرا اگر هر کسی که ان روزها هزینه ای داده نباید سخنی بگوید تا مبادا حمل بر تخریب گردد.
درد اینجا بیشتر می گردد که امروز هم ایشان همان روند عملیاتی شده در ۹۲ و۸۸ و تمام این دوران را عنوان می کند و انگ مبتکر تفکر عبور از روحانی برپیشانیش می خورد، ان هم از دوستانش
«من از بیگانگان هرگز ننالم 
که هرچه کرد با من آشنا کرد»
و اما یک سوال:
اگر امروز بجای یک نفر در جبهه اصلاحات،فرضا ۶ نفر ،که در بدنه اصلی اجتماع و در بین مردم پایگاه و اعتباری دارند،کاندیدای ریاست جمهوری شوند و در نهایت با یک اجماع (چه تایید صلاحیت شده و چه رد صلاحیت شده)به نفع رییس جمهور سابق کنار روند  
 ،این بد است ؟
فکر نمی کنید احتمال دارد روحانی این دوره هم در همان مرحله اول ،اما نه با ۲۵۰هزار رای اضافه،مجدد به پاستور برود.
آیا برای خود روحانی هم اعتبار بیشتری نخواهد داشت؟!!.
من درکلام دکتر خزعلی حرفی غیر از این نمی بینم .
بارها گفته :که در نهایت انتخاب ما از سبد شورای نگهبان آقای روحانی ست.
حال چرا ما به مطالب کاملا دقت نمی کنیم ،خود معمایی شده برای من.

در ضمن، عزیزان نگران دولت روحانی ، ان روزی که هزینه نداده ها نظر بر کنار رفتن وی (روحانی)و قهرمان شدنش می دادند ، چرا سکوت کردید؟!!.
مگر دکتر زیباکلام نگفت:
👈روحانی به نفع ...از انتخابات ریاست  جمهوری  ۹۶ کنار بکشد و در تاریخ انقلاب اسلامی ایران قهرمان ملی شود👉

کجا شنیده اید دکتر خزعلی گفته :
که روحانی  کنار بکشد.
و در نهایت 
«بیایید کمی منصفانه تربه پیرامون خود بنگریم »
ارادتمند تمامی شما عزیزان و بزرگواران


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۴:۱۱
Massoud Moayedi

***بیش از 10000 نفر نامه به ریاست محترم جمهوری را امضا کردند، با حمایت همگانی، شفافیت اقتصادی را نهادینه خواهیم کرد!

 *** به لینک ثبت امضا وارد شده و نام خود را در تاریخ جاودانه کنید:

 https://telegram.me/joinchat/BY-I9D9KfOgNoH5Xt4S40Q         

ریاست محترم جمهوری جناب آقای روحانی؛

با سلام و اهدای تحیّت؛

عضو شورای شهر در پاسخ یک خبرنگاراز میزان دریافتی او از بیت المال می گوید: " من دریافتی ام را به پدرم هم نمی گویم!" 

نماینده مجلس شورای اسلامی می گوید:   " از منتشر کنندگان فیش حقوقی پدرم شکایت خواهیم کرد!" 

 وزیر محترم می گوید:   " انتشار فیش های حقوقی خلاف بوده است!" 

این همه حکایت از یک نابسامانی فرهنگی و ضرورت اصلاحات فرهنگی در ساختار دولت و قوای سه گانه دارد، مدعی افق چشم انداز 20 ساله هستیم و در بدیهی ترین و اولین گام های توسعه درمانده ایم!

اولاً؛ عادت کرده ایم که ملت را به هیچ انگاریم، چون هنگام تایید صلاحیت ها،امدادهای غیبی، رقیب را قلع و قمع کرده و ما نگران از دست دادن رای واعتماد مردم نیستیم! بایدهوای حاکمیت را داشت و لاغیر!

ثانیاً؛ مسائل اقتصادی جامعه را محرمانه و غیر شفاف پنداشته ایم، در حالی که کشورهای پیشرفته و  توسعه یافته و حتی در حال توسعه، اقتصادی شفاف دارند و مردم از همه درآمدها وهزینه ها مطلع هستند و حقوق رییس جمهور، ملکه، وزرا، نمایندگان پارلمان و هزینه نهادهای حکومتی شفاف درمعرض دید همگان است.

 آقای رییس جمهور؛ نیازی نیست پدرفلان مسئول ازحقوقش مطلع باشد، اما کدام ارباب است که از حقوق نوکر بی خبر باشد؟  فراموش نکنیم که  کارگزاران نظام اعم ازلشگری و کشوری، نوکر و خدمتگزارمردمند،آری مردم ولی نعمت آنها هستند، آنها برسرسفره ملت نشسته وازخوان گسترده شان ارتزاق می فرمایند، حق مردم است که بدانند این نوکر چقدرجیره ومواجب می گیرد!

جناب رییس جمهور؛  مردم به شما رای دادند چون از فساد هشت ساله به ستوه آمده بودند، متاسفانه تا کنون از سوی دولت منتخب مردم اقدامی عملی انجام نشده است، دولت نه تنها بر دزدی های گذشته سرپوش نهاده، خود نیز در تاراج بیت المال توسط فیش های نجومی خطا کرده است! 

جناب آقای  روحانی؛  با یک نامه می خواهید مردم موضوع را به بوته فراموشی بسپارند؟! 

رییس جمهوربه عنوان ناظر اجرای قانون اساسی  و منتخب مستقیم مردم، اگر صداقت و شهامت داشته باشد، ظرف بیست و چهار ساعت حقوق و دستمزد مدیران دولتی را شفاف در معرض دید مردم قرار می دهد واز دو قوه دیگر هم می خواهد چنین کنند و این گامی است بزرگ برای نیل به پیروزی و فرصتی طلایی  در برابر تهدید و توطئه رقیب! 

آقای رییس جمهور؛   فرصت را از دست ندهید، مردم نمی خواهند جهان سومی بمانند، در کشورهای توسعه یافته، یک قبض بنزین موجب استعفای وزیر آموزش و پرورش آلمان  و سه تلفن شخصی از اموال دولتی موجب استعفا و محاکمه وزیر بهداشت فنلاند و فرار از مالیات موجب زندانی شدن مدیر عامل محبوبترین باشگاه ورزشی آلمان می شود و هواداران او را تا زندان بدرقه می کنند و صدر اعظم او را می ستاید که داوطلبانه به خطای خویش اعتراف و تقاضای مجازات نموده است.

آقای روحانی؛ اگر می خواهید کشور به قله رفیع پیشرفت و توسعه برسد، خود داوطلب اجرای عدالت شوید و پرونده هشت سال دزدی و اختلاس را به محکمه بسپارید.

ما بر این باورم که احمدی نژاد و روحانی هر دو باید به واسطه امانتی که از ملت در دست داشتند پاسخگو باشند تا درسی برای آیندگان باشد و دیگر هیچ مسئولی به خود اجازه ندهد تا دست در بیت المال کند و یا بر دزدی ها سرپوش نهد.

آقای رییس جمهور؛   ما به شما رای ندادیم تا بر دزدی های کلان گذشته سرپوش نهید و این ویران الدوله به جای محاکمه به این سو و آن سو رود و به نمایش خیمه شب بازی بپردازد!  اگر امروز احمدی نژاد همه را به سخره گرفته، بخاطر تعلل و خطای شماست! امید که در این مدت کوتاه باقیمانده نامی نیک از خود در یادها برجای گذارید.

مطالبه مردم این است که گزارش مبسوطی از همه وزارتخانه ها ارائه نمایید و همه خطاها در همه دوره ها  را به محکمه  بسپارید و اگر محاکم تعلل کردند، گزارش روزانه سیر پیگیری اختلاس را به اطلاع مردم برسانید، در این صورت مردم حامی و رسانه شما خواهند بود، نگران صدا و سیما نباشید.

آقای رییس جمهور؛  اگر مسامحه و سستی تداوم یابد، ملت شما را نخواهد بخشید.

والسلام علیکم و رحمه الله   /  جمعی از فعالان سیاسی، مذهبی و ملی 

1-  جبهه آزادی

2-  حزب وحدت ملی

3-  ایثارگران اصلاح طلب 

4-  جانبازان اصلاح طلب

5-  حزب ایران سرفراز

6-   دکتر مهدی خزعلی(نویسنده، پزشک، دبیر کل جبهه آزادی و سرای قلم)

7-  دکتر قاسم شعله سعدی(نماینده ادوارمجلس شورای اسلامی، حقوقدان)

8-  حجه الاسلام رحمت الله بیگدلی(عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی)

9-  دکتر مصطفی بادکوبه ای (شاعر، مدرس، نویسنده،مولانا پژوه)

....


.....

+10000-رضا صابر یزدی


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۴:۱۰
Massoud Moayedi

این متن دومین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

زکات علم، نشر آن است. هر وبلاگ می تواند پایگاهی برای نشر علم و دانش باشد. بهره برداری علمی از وبلاگ ها نقش بسزایی در تولید محتوای مفید فارسی در اینترنت خواهد داشت. انتشار جزوات و متون درسی، یافته های تحقیقی و مقالات علمی از جمله کاربردهای علمی قابل تصور برای ,بلاگ ها است.

همچنین وبلاگ نویسی یکی از موثرترین شیوه های نوین اطلاع رسانی است و در جهان کم نیستند وبلاگ هایی که با رسانه های رسمی خبری رقابت می کنند. در بعد کسب و کار نیز، روز به روز بر تعداد شرکت هایی که اطلاع رسانی محصولات، خدمات و رویدادهای خود را از طریق بلاگ انجام می دهند افزوده می شود.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۴:۰۶
Massoud Moayedi

این متن اولین مطلب آزمایشی من است که به زودی آن را حذف خواهم کرد.

مرد خردمند هنر پیشه را، عمر دو بایست در این روزگار، تا به یکی تجربه اندوختن، با دگری تجربه بردن به کار!

اگر همه ما تجربیات مفید خود را در اختیار دیگران قرار دهیم همه خواهند توانست با انتخاب ها و تصمیم های درست تر، استفاده بهتری از وقت و عمر خود داشته باشند.

همچنین گاهی هدف از نوشتن ترویج نظرات و دیدگاه های شخصی نویسنده یا ابراز احساسات و عواطف اوست. برخی هم انتشار نظرات خود را فرصتی برای نقد و ارزیابی آن می دانند. البته بدیهی است کسانی که دیدگاه های خود را در قالب هنر بیان می کنند، تاثیر بیشتری بر محیط پیرامون خود می گذارند.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۴:۰۶
Massoud Moayedi