دلنوشته های مسعود مویدی

مجموعه مقالات اجتماعی و سیاسی به قلم مسعود مویدی

دلنوشته های مسعود مویدی

مجموعه مقالات اجتماعی و سیاسی به قلم مسعود مویدی

طبقه بندی موضوعی

۱۲ مطلب با موضوع «مقالات» ثبت شده است

سعیذ زینالی

 

بیست سال است که ۱۸ تیر تبدیل به زجرآورترین روز سال برای خانواده محترم زینالی شده است.

 بیست سال قبل و در  بحبوحه حوادث کوی دانشگاه، نیروهای امنیتی زنگ خانه این خانواده را به صدا درمی‌آورند و از سعید (فرزند خانواده) برای ده دقیقه گپ زدن دعوت می‌کنند تا به جمع آنها در مقابل درب خانه‌شان حاضر گردد. امروز از آن ماجرا بیست سال گذشته و پدر و مادری که چشم‌انتظار بودند تا سعیدشان پس از ده دقیقه صحبت بازگردد، کماکان چشم به درب منزل دوخته‌اند تا بالاخره دقیقه نهم به ده برسد.

بیست سال چشم‌انتظاری فرزند!!!!!!

هیچ انسانی نمی‌تواند به معنای واقعی حال این پدر و مادر را درک کند.

 
 
 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۸ ، ۰۷:۰۰
Massoud Moayedi

 

سکوت معنادار تمامی  طیف های حاضر در انتخابات حکایت از عدم علاقه حاکمیت به حضور حداکثری در این دوره از انتخابات را داشت!

معمولا انتخابات حداقل از ۲ یا ۳ ماه قبل، داغ می شد.

اما در این دوره از انتخابات ریاست جمهوری، سکوتی بر بازار تبلیغات و فعالیت جناح های سیاسی حاکم بود، تا اولین روز ثبت نام کاندیداها، که به یک باره یکی از سرسخت ترین منتقدان حاکمیت در برابر دوربین رسانه ها قرار گرفت. (در زمان دیگری مفصل به این موضوع خواهیم پرداخت).

از اولین روز آغاز بکار دولت روحانی، ترکان مسوول رسیدگی به مسایل مالی دولت احمدی نژاد قرار گرفت! جهانگیری از هر تریبونی استفاده کرد و موضوع  گم شدن ۸۰۰ میلیارد دلار در دولت نهم و دهم، پرده بر داشت! (ادعا) البته گاها این عدد به ۷۰۰ نیز تقلیل می یافت تا اینکه یکی از مشاوران وزیر کشور دولت دهم رقم اصلی را ۵۴۰ میلیارد در ۸ سال  را تایید کرد!

روزی دیگر آقایان مدعی شدند که دو دکل نفتی گم شده است!

البته در این میان معاون اول احمدی نژاد هم به زندان افتاد که موضوع اختلاس وی هیچ ارتباطی به دولت احمدی نژاد نداشت. بقایی هم بعد از ۷ ماه بازداشت و ... در آخر تبرئه شد!

از آن طرف ادعای آقایان کماکان ادامه داشت، تا اینکه روزی یک خبر عین یک بمب صدا کرد. رییس بازرسی ریاست جمهوری محکوم شد و از بقایی و رسایی پوزش خواست.

داستان اشرفی اصفهانی هم در جای خود قابل تامل است که چرا و چگونه ابتدا آنگونه به جلو آمد و چرا در برابر رسایی و بقایی تنها ماند و محکوم شد.

 متاسفانه عدم ارایه تنها یک برگ سند از خلاف های بزرگترین دولت اختلاس(به زعم آقایان) باعث می شد که کنشگران سیاسی اصلاح طلب که در ۸۸ هم به شدت از احمدی نژاد ضربه خورده بودند به میدان آمده و همگی برای انتخابات ۹۶ لحظه شماری می کردند. دولت روحانی که فقط

 ادعامی کرد و هیچ حرکت افشاگرانه حقوقی همچون ارایه سند به دادگاه انجام نمی داد، مزید بر علت می شد تا اصلاح طلبان  مدعی شوند که در چهارچوب قانون هر کاری می کنند تا احمدی نژاد به کارزار انتخابات باز گردد.

در همین اثنا و در روزهایی که دوستان  اصلاح طلب از سفرهای انتخاباتی احمدی نژاد استقبال می کردند و  تمامی سعی خود در رقابت بدست آوردن اسناد از یک دیگر پیشی می گرفتند به ناگاه خبری مبنی بر منع احمدی نژاد از حضور احمدی نژاد به توصیه رهبری، همه را در یک بهت و حیرت فرو برد.با شناختی که از احمدی نژاد بود مهمترین سوال پیش رو در ذهن تمام کسانی که احمدی نژاد را می شناختند این بود که در ازا نیامدن ، چه پیشنهادی  به وی شده. به ناگاه رخوتی عجیب در حال و روز انتخابات حاکم شد. کارزار انتخابات که خود به تنهایی مطلوب بسیاری از کنشگران برای رساندن پیام خود به جامعه بودبه صورت ساکن در آمد، تا اینکه علی رغم وعده قبلی مبنی عدم حمایت احمدی نژاد از نزدیکان خود در انتخابات پیش رو، به ناگاه خبر اعلام نامزدی بقایی و حمایت تمام قد احمدی نژاد از وی، مجدد اصلاح طلبان  را خشنود نمود. هرچند احمدی نژاد نمی شد اما کاچی بعض هیچی بود! هر جا نشست اصل را بر حمایت از بقایی گذاشت، اما باز هم گفت که در انتخابات نمی آید. در همان روزها خبر حضور یکی از پرحاشیه ترین روحانیون در قوه قضائیه و آستان قدس، ذهن ها را کاملا از هم گسیخت. شایعه علاقه رهبری، به اینکه رییسی به عنوان کاندیدای رهبری آینده مطرح گردد، فعالان سیاسی را در یک دو راهی برای نیت خوانی رییسی و  آینده ایران قرار دهد انتشار فایل صوتی آیت الله فقید و جنایتکار خواندن رییسی و کارنامه ۳۷ سال گذشته وی در قوه قضائیه، همه را در پشت این علامت سوال نگه داشته بود که چرا و چطور کسی که بنا بر رهبری یک کشور اسلامی در جایگاه ولی فقیه را دارد، خود را در معرض رای مردم قرار دهد؟!

این انتخابات در نوع خود بی مثال است. از یکطرف سکوت و رخوت در عرصه انتخابات و از یک طرف سورپرایز پشت سورپرایز.

طبق وعده اولیه بقایی به همراه احمدی نژاد و رحیم مشایی در وزارت کشور حاضر شدند اما  در یک لحظه احمدی نژاد تصمیم به ثبت نام گرفت و زمانی که در جایگاه پرسش و پاسخ با اهالی رسانه قرار داشت، مدعی شد از توصیه رهبری سر باز نزده، زیرا که رهبری از وی خواسته  نیاید تا فضا دو قطبی نشود، اما چون امروز فضا را دو قطبی دیده، آمده و حضور وی باعث‌شده تا فضا سه قطبی شود، پس از توصیه رهبری، سرباز نزده و در ادمه هم مدعی شد که تنها و تنها برای حمایت از بقایی تصمیم به ثبت نام گرفته.

همان روز من با یکی از مشاوران وی جلسه داشتم.  تا می توانست از پاسخ به اینکه چطور امروز احمدی نژاد تصمیم به ثبت نام گرفت طفره می رفت، تا نهایتا گفت: مسعود جان در یک کلام اینگونه برایت می گویم  که ثبت نام دکتر احمدی نژاد و اعلام کاندیداتوری رییسی در یک راستاست!

حقیقتا از وی دلخور شدم که این چه  پاسخی بود.

 اما امروز اعتراف می کنم راست می گفت و همه را خیلی زیبا بازی داد.

اما امروز بر من  حجت تمام است که دقیقا این دوست درست می گفت.

به زعم من، شایعه نامزدی رییسی برای رهبری آینده، آنهم با چنین سابقه ای که اصلا و ابدا غیر قابل چشم پوشی است،  و ثبت نام احمدی نژاد در اخرین لحظه و دقیقا زمانی که انتظارش هم بود، دقیقا در یک راستا بود.

و یک پیام بیشتر نداشت و آن اینکه علی رغم ادعای حضرات اصلاح طلب مبنی شناخت کامل احمدی نژاد در ۸ سال دولتش، باز هم بازی را احمدی نژاد برد. جبران آن ۸ سال در کارزار انتخابات  و پرتاب تیر خلاص به وی، با یک تصمیم خیلی زیبا و حساب شده، بازی اصلاح طلبان را بهم زد.

در نهایت احمدی نژاد ثبت نام کرد و چون قبل از وی ریسی آمده بود مدعی شد از تمکین به توصیه رهبری سر باز نزده و همچنین فضا را خوب مدیریت کرد. ابزارش را هم داشت.

روزی هم که رد صلاحیت شد انتظار عدم تمکین  از وی وجود داشت که باز هم اشتباه بود و وی بی سر و صدا پذیرفت!

به احمدی نژاد توصیه شد نیا  تا فضا دو قطبی نشود، پرونده ها رو نشود، ۸۸ دیگری تکرار نشود.

احمدی نژاد آمد و در حقیقت به توصیه هم عمل نکرد تا اولین فردی شود که :

همچون دیگر کاندیدها در گذشته، وی از بیت کسب تکلیف نکند، بلکه بخواهندش و توصیه ای به وی کنند و در نهایت هم تمکین نکند. آب از آب هم تکان نخورد و در آخر هم به قانون عمل کند و وقتی  هم رد صلاحیت شد، سمعا و طاعتا بپذیرد تا در نهایت باز هم اصلاح طلبان تنها محکومین عدم قبول نتایج انتخابات و رد صلاحیت ها باشند !

مسعود مویدی

 

 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۸ ، ۰۶:۳۴
Massoud Moayedi
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۱۷
Massoud Moayedi


مهدی خزعلی نفس می کشد. مورد حمله واقع می شود!image

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۳۸
Massoud Moayedi


‍ ( این هم کاندیدای لیست امید قم! به توصیه حضرات مدعی اصلاح طلبی!
یکی از افتخارات دکتر علی شکوری راد در انتخابات هفتم اسفند ۹۴ قرار دادن لاریجانی در لیست امید قم بود.

۸ دی ماه ۹۵
علی لاریجانی(رییس مجلس):
قیام ملت در ۹ دی را قدر می نهیم و گرامی می داریم.
ملت رشید ای ایران پس از ماه ها کشمکش سیاسی داخلی و فتنه گری های گوناگون، مخصوصا پس از اقدامات سخیف و شنیع روز عاشورا ی آن سال، با حضور خود تیغی بر ناراستی ها و ظلم بر انقلاب کشید.
..........
متن بالا بخشی از فرمایشات، لاریجانی شما، در ۸ دی امسال در مجلس بود.
جناب دکتر شکوری راد ای کاش کمی برای آن روزها  و ظلمی که بر مردم وارد شد، احترام می گذاشتید.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۳۵
Massoud Moayedi

[جناب آقای جواد امام
دفاع شما از شوهر خاله همسرتان (عرب سرخی) را خواندم!
موارد ذیل لازم به تذکر است:
1- هیچ کس نگفته است که عرب سرخی فرحبخش را تازیانه و مشت و لگد زده است، آدرس عوضی دادن برای رد گم کردن موضوع است، سال هاست که همه جا می گویند که عرب سرخی جناب علیخانی را شلاق زده است، دهها لینک خبری از سالها پیش موجود است. این مسئله هم ربطی به دکتر خزعلی نداشت، مدعی عرب سرخی اصحاب سینما هستند!
2-  در مورد عدم ارتباط دکتر خزعلی با سعید امامی و تهیه کنندگان هویت نیز از سال 76 تا کنون بیش از صد مقاله و مصاحبه از دکتر خزعلی هست و مستندات در اینترنت بقدر کافی وجود دارد، این شبهه نیز مغرضانه توسط شوهر خاله همسر شما منتشر شد، در حالی که همه می دانند در تهیه هویت دکتر خزعلی هیچ نقشی ندارد! این هم یک بداخلاقی دیگر از فرصت طلبانی که در اصلاحات نفوذ کرده اند!
3- دکتر خزعلی نقدی سازنده از دولت روحانی داشته و دارد و شما که نقد را برنمی تابید، مخالف "آزادی نقد و بیان " هستید.
4- دکتر خزعلی به گذشته بسیاری از منفعت طلبان نفوذی در اصلاحات نقد دارند و این را نشانه " آزادی اندیشه، بیان و نقد " می دانند، شما که هنوز قدرت ندارید، با اولین نقد سیل تهمت و افترا را نثار منتقد می کنید، اگر قدرت داشته باشید، چه خواهید کرد؟!
5- دکتر خزعلی هم بسیجی خیبر است و در دفاع از این مرز و بوم آماج ترکش ها شده است و حق دارد کسانی را که با بالا رفتن از دیوار سفارت موجب جنگ شدند - و امروز خود راپدرخوانده اصلاحات می دانند - نقد کند!   او در انقلاب و جنگ و جنبش سبز بیش از همه شما هزینه داده است و متاسفانه از برخی مدعیان اصلاحات ضربه خورده است!  اگر دردهایش را از درون زندان بر لب جاری کند، مردم به روی برخی اصلاح طلبان خدو خواهند انداخت!
 دردهایش را ما در خلوت سرای قلم شنیده ایم، اما هنوز در رسانه ها بر زبان جاری نکرده است!  بگذارید حرمت ها حفظ شود، سینه او پر از درد است و از زخم خنجر کین برادر بر پشتش می سوزد و می نالد!
وای به روزی که این زخم سرباز کند و مردمان این دمل چرکین را ببینند!
6- در خاتمه با توجه به این که شما اسپانسر مالی بخشی از اصلاح طلبان هستید و به برکت پول و سفره پهنتان جایگاه رفیعی در بین اصلاح طلبان دارید، تقاضا دارد برای  گسترده ماندن سفره اصلاحات، سعی فرمایید این تندی ها به بسیجی خیبر کمتر شود، چرا که با شناختی که من از دکتر خزعلی دارم، در برابر فشار خم نمی شود و محکم تر می ایستد!  و اگر بنا بود فشار شما او را نرم کند، فشار انفرادی و اعتصاب غذا و 12 پرونده محکومیت او را نرم می کرد(مثل دوستان مدعی اصلاحات شما که مصاحبه های کذایی کردند!)
ما تا آخر در کنار بسیجی خیبر و زندانی مقاوم جنبش سبز - که هرگز دست از اصلاح و مبارزه با فساد بر نداشت – خواهیم ایستاد.
مسعود مویدی
مسئول کمیته اجرایی سرای قلم


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۱۲
Massoud Moayedi

[Forwarded from اتچ بات]
‍ (https://attach.fahares.com/4vSIEdzM9jwzLKXqnC+gRg==) جناب آقای جواد امام
دفاع شما از شوهر خاله همسرتان (عرب سرخی) را خواندم!
موارد ذیل لازم به تذکر است:
1- هیچ کس نگفته است که عرب سرخی فرحبخش را تازیانه و مشت و لگد زده است، آدرس عوضی دادن برای رد گم کردن موضوع است، سال هاست که همه جا می گویند که عرب سرخی جناب علیخانی را شلاق زده است، دهها لینک خبری از سالها پیش موجود است. این مسئله هم ربطی به دکتر خزعلی نداشت، مدعی عرب سرخی اصحاب سینما هستند!
2-  در مورد عدم ارتباط دکتر خزعلی با سعید امامی و تهیه کنندگان هویت نیز از سال 76 تا کنون بیش از صد مقاله و مصاحبه از دکتر خزعلی هست و مستندات در اینترنت بقدر کافی وجود دارد، این شبهه نیز مغرضانه توسط شوهر خاله همسر شما منتشر شد، در حالی که همه می دانند در تهیه هویت دکتر خزعلی هیچ نقشی ندارد! این هم یک بداخلاقی دیگر از فرصت طلبانی که در اصلاحات نفوذ کرده اند!
3- دکتر خزعلی نقدی سازنده از دولت روحانی داشته و دارد و شما که نقد را برنمی تابید، مخالف "آزادی نقد و بیان " هستید.
4- دکتر خزعلی به گذشته بسیاری از منفعت طلبان نفوذی در اصلاحات نقد دارند و این را نشانه " آزادی اندیشه، بیان و نقد " می دانند، شما که هنوز قدرت ندارید، با اولین نقد سیل تهمت و افترا را نثار منتقد می کنید، اگر قدرت داشته باشید، چه خواهید کرد؟!
5- دکتر خزعلی هم بسیجی خیبر است و در دفاع از این مرز و بوم آماج ترکش ها شده است و حق دارد کسانی را که با بالا رفتن از دیوار سفارت موجب جنگ شدند - و امروز خود راپدرخوانده اصلاحات می دانند - نقد کند!   او در انقلاب و جنگ و جنبش سبز بیش از همه شما هزینه داده است و متاسفانه از برخی مدعیان اصلاحات ضربه خورده است!  اگر دردهایش را از درون زندان بر لب جاری کند، مردم به روی برخی اصلاح طلبان خدو خواهند انداخت!
 دردهایش را ما در خلوت سرای قلم شنیده ایم، اما هنوز در رسانه ها بر زبان جاری نکرده است!  بگذارید حرمت ها حفظ شود، سینه او پر از درد است و از زخم خنجر کین برادر بر پشتش می سوزد و می نالد!
وای به روزی که این زخم سرباز کند و مردمان این دمل چرکین را ببینند!
6- در خاتمه با توجه به این که شما اسپانسر مالی بخشی از اصلاح طلبان هستید و به برکت پول و سفره پهنتان جایگاه رفیعی در بین اصلاح طلبان دارید، تقاضا دارد برای  گسترده ماندن سفره اصلاحات، سعی فرمایید این تندی ها به بسیجی خیبر کمتر شود، چرا که با شناختی که من از دکتر خزعلی دارم، در برابر فشار خم نمی شود و محکم تر می ایستد!  و اگر بنا بود فشار شما او را نرم کند، فشار انفرادی و اعتصاب غذا و 12 پرونده محکومیت او را نرم می کرد(مثل دوستان مدعی اصلاحات شما که مصاحبه های کذایی کردند!)
مسعود مویدی
مسئول کمیته اجرایی سرای قلم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۲۷
Massoud Moayedi

[Forwarded from سرای قلم]
" عرب سرخی،شکنجه گر اوین و تازیانه به دست ارشاد"
استاد عزیز و بزرگوار جناب آقای دکتر مهدی خزعلی
ضمن عرض سلام و تهیّت خدمت حضرتعالی و آرزوی بهترین ها برای شما، پیرو اتفاقاتی که در روزهای اخیر افتاده و حمله ناجوانمردانه شکوری راد و عرب سرخی به شما، با توجه به ارادت حقیر به شما، لازم می دانم نکاتی را خدمت حضرتعالی  یادآور شوم
همانگونه که مستحضرید، بعد از اعلام کاندیداتوری شما برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ و تدوین میثاق نامه برای اخذ تعهد از رییس جمهور منتخب در سال ۹۶، انتظار حمله از سمت جناح حاکم و برخی از حضرات فرصت طلب که تنها و تنها نامی از اصلاح طلبی را با خود یدک می کشیدند در جبهه اصلاحات به دنبال جلب منافع فردی اند وجود داشت.
استباط من در مورد انتشار مقدمه کتاب هویت به قلم جنابعالی حرکتی مشترک از طرف جناح حاکم و منفعت طلبان نفوذی در اصلاح طلب می باشد تا بتوانند به حرکت خود ادامه دهند و بدون هیچ دغدغه ای ۴سال دیگر هم دست در دست هم میهن خویش را کنند آباد!
استاد عزیز؛ در بررسی عملکرد برخی از آقایان که امروز داعیه اصلاح طلبی دارند همان بس که حضرات انحصار و خودکامگی در جبهه اصلاحات را به حد اعلای خود رسانده اند. اگر امروز جناح حاکم در مسند قدرت، برخی حضرات مدعی اصلاح طلبی را به بهانه منافع ملی و دینی رد صلاحیت می کند، آقایان اصلاح طلب هنوز به قدرت نرسیده و بر اساس منافع شخصی دوستان خود را رد صلاحیت می کنند!
قدرت اقایان در دهه ۶۰ هنوز فراموش نشده و بر کسی پوشیده نیست
 هنوز آوای نطق دوستان از تربیون مجلس که فریاد می زدند پول داریم، سلاح داریم، جوان داریم، بسیجی داریم و در نتیجه می بایست به جنگ با امریکا برویم، گوشمان را نوازش می دهد.
هنوز فراموش نکرده ایم که در داستان اعتراض حضرات به رد  صلاحیتشان در مجلس ششم، آقایان آرزو می کردند اتفاقی نیافتد و تایید صلاحیت نشوند.
نکته جالب اینکه اگر دوستان ملی، مذهبی در دولت موقت،  احساس کردند در قوه اجرایی نمی توانند مفید باشند وارد قوه مقننه شدند، حضرات با در دست داشتن دو قوه اجرایی و مقننه اصرار به خروج از حاکمیت داشتند و بعد از اینکه مجلس هفتم و شورای دوم را از دست دادند تا همین امروز به پستی همچون بخشداری هم راضی هستند.
هنوز فراموش نکرده ایم،  زیرا که هر روز چوب عملکرد آقایان در مجلس ششم و دقیقا زمانی که زلزله بم را با خاک یکسان کرده بود و آقایان مدعی بودند که با وجود ترین و بهترین نیروهای انقلابی هستند، اما از بم خبری نداشتند و این غفلتشان را جناح حاکم هنوز بر سر ما می کوبند.
استاد عزیز؛   اصلا و ابدا قصد ندارم به واسطه عملکرد دیروز کسی، امروزش را زیر سوال ببرم اما نکته ای چند روز قبل ذهن مرا به خود مشغول کرد.
خاطرتان هست در پاسخ عزیزی به نام کوشا در ارتباط با گذشته آقای عرب سرخی  اشاره به تندروی او در دوران حراست وزارت ارشاد و شلاق به دست شدنش داشتید.
وقتی مطلب منتشر شد، جناب عرب سرخی در پاسخ به این مطلب به ارسال استیکر خنده 😂 بسنده کرد!!!  گویی می خواهد با این خنده منکر جنایت دهه شصت خود شود!😂
 اینجا ست که باید از جناب عرب سرخی سوال کرد که حضرت آقا مگر شما نبودید که در مقابل آقایان انوار و بهشتی  به آقای علی خانی شلاق زدید. شما که از اوین شلاقتان را به وزارت ارشاد اسلامی می آورید و هنرمندان را تازیانه می زنید،چگونه منکر اعمال خود در دهه شصت می شوید؟!
جناب آقای خزعلی بزرگوار به شلاق در وزارت ارشاد بسنده نکنید، رد پای عرب سرخی را در اتاق های بازجویی اوین در دهه  شصت می توانید پیدا کنید. او که با افتخار از شکنجه سعادتی سخن می گوید و بخود می بالد که او توانسته است زیر شکنجه وی را وادار به اقرار کند و سپس اعدام، چه می گوید؟!
استاد عزیز؛ با توجه به شناختی که از روحیات شما دارم، سوالی برایم پیش آمده.   چرا با کسی که منکر عملکرد خود در بازه ای از زمان گذشته است وارد چالش می شوید؟
بزرگوار همان گونه که بسیاری از دوستان از جنابعالی درخواست کردند که شخصا وارد این مسله نشوید، من نیز عاجزانه از شما درخواست می کنم تا وارد این بازی ها نشوید و به کار اساسی خود بپردازید.
جناب دکتر خزعلی عزیز بی تعارف بگویم در شان شما نیست با کسانی که حتی بازیگر محبوب مردم را برنمی تابد و او را زیر تازیانه می گیرد و ممنوع التصویر می کند  وارد بحث شوید.
ارادتمند شما
مسعود مویدی
@sarayeghalam
لینک روایت شلاق خوردن جمشید هاشم پور
http://www.dolatebahar.com/view/259687/%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%85%D9%86%D9%88%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%D9%84%D8%AE-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85-%D9%BE%D9%88%D8%B1-%D9%81%DB%8C%D8%B6-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%B9%D8%B1%D8%A8-%D8%B3%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1-%D9%85%D8%A

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۱۲
Massoud Moayedi

[Forwarded from سرای قلم]
جناب آقای عرب سرخی؛
 سلام علیکم
جنابعالی امروز مطلبی از کانال تهران تایمز (کانال نزدیک به دکتر شکوری راد) در گروه جبهه اصلاحات طلبان فرستادید و در پاسخ به یکی از اعزه گروه فرمودید که مطلب مربوط به آن کانال است و جنابعالی تنها و تنها رسالت ارسال آن در گروههای تلگرامی را دارید.
 بزرگوار، انتظار ندارید که باور کنیم تمامی این موارد اتفاقی است و شما نیز پیرو رسالت ارسال مطالب، این را نیز ارسال کرده اید.
اما چند سوال:
۱: موضع  حضرتعالی و همفکران شمادر جبهه مشارکت در قبال انتخابات ۹۲ از اول چه بود؟ (تحریم👉)
۲: ریاست جمهوری آقای روحانی حاصل کدام فرایند بود؟
مگر غیر این است که بعد از رد صلاحیتی آقای هاشمی، دوستان با اجماع بر نام روحانی، ایشان را از ته لیست به صدر آورده تا در نهایت بر صندلی قدرت جلوس کرد.
حضرت آقا، شک ندارم که میدانی اما چند نکته را یادآوری می کنم.
امروز شما داعیه حمایت بی چون و چرا از دولتی را دارید که اولا منکر وجود شخص شما برخی از اعضا خانواده محترم شما و بسیاری از همفکران شما است.(انکار روحانی مبنی بر وجود زندانی سیاسی در کشور).
درثانی اگر نبودند امثال مهدی خزعلی که شهر به شهر دوره بیافتند و بزرگان را ترغیب به حضور در انتخابات کنند، روحانی کجا بود!!!
۲: می گویند حقیقت تلخ است.
در یک ملاقاتی که چند وقت قبل با آقای تاجزاده داشتیم، بعد از شنیدن خاطرات ایشان از انتخابات ۹۲ و اینکه چه شد تا از تحریم انتخابات در آن سال به روحانی رسید و در نهایت به وی رای داد،
دکتر خزعلی، موضوع مطلوب بودن ساز و کار انتخابات را مطرح کرد و اینکه هر کسی که احساس کرد می تواند مفید باشد، باید کاندیدا شود تا در نهایت همه بر یک نام اجماع و ائتلاف کنند، اقای تاجزاده  فرمود که روش عالیست اما ما جنبه ان را نداریم، به یاد سال ۸۴ و دکتر معین افتادم و اینکه با این همه اشتباه بزرگ ، چطور باز هم خود را محق می داند و این بار هم اشتباهی دیگر.
۳: من نمی دانم شخصی که اصول اخلاقی رابرای خود تعریف نکرده چگونه خود را مصلح دانسته و ادعای اصطلاح طلبی دارد.
انگ زدن بسیار آسان است، تمام مشکلاتی که امروز به واسطه آن باعث شده تا همفکران مشارکتی شما به خود این جسارت را داده و با انگ زدن تصمیم به حذف آن بگیرند، در یک جمله خلاصه می شود.
« خسارتی که مشارکت بر سر ملت ما آورد، از خسارتی که سازمان مجاهدین خلق بر سر این ملت آورد بیشتر است».
حضرت آقا اگر دوستان شما از این جمله ایشان گله دارند، نیازی  به انگ نیست.
بسم الله تربیون سرای قلم در خدمت شما.
بفرمایید و در باب این موضوع مناظره کنید. اگر بر حق هستید دیگر چرا کارهای غیر اخلاقی می کنید تا من نوعی اگر درصد اندکی هم نسبت به این تحلیل شک داشته باشم، بپذیرم که پر بیراه هم نمی گوید.
آخر از کجایش برایتان بگویم.
✅از اشغال سفارت آمریکا بگویم و اینکه هیچوقت اشغال گران سفارت از عملکرد خود اعلام ندامت و پشیمانی نکردند.
✅از زمانی که عده ای در مجلس صدام را خالدابن ولید نامیدند و بجز صحن مجلس، در دانشگاه تهران  بهزاد نبوی به سخنرانی پرداخت تا در سپاه صدام به مقابله با آمریکا بروند.
✅مجلس ششم و شورای شهر دوم هم که اظهر من الشمس است.
✅چه کسانی  و از کدام طیف اصلاحات بعد از رای دادن آقای خاتمی در دماوند تصمیم به عبور از وی گرفتند و چه هتاکی هایی به وی نکردند!؟
✅جناب عرب سرخی چه کسانی در ستاد میر حسین بر وی جبر کردند تا در انتخابات ۸۸ اعلام پیروزی کند  و حتی از وی  خواستند تا وزارت کشور را تسخیر کند، نکته جالب اینکه بعدها گفتند که میرحسین سرخود دست به چنین کاری زده.
✅بزرگوار خروجی معین تایید صلاحیت شده با حکم حکومتی چه شد؟   کدام یک از عزیزان اصرار به حضور وی داشتند و با اطمینان خبر از رای هفده میلیونی ایشان می دادند!!!؟؟
بزرگوار چند نمونه از اشتباهات دوستان شما در مشارکت را خدمت حضرتعالی یادآوری کردم که بعد از آن از شما مجدد این را بپرسم که آیا  فکر نمی کنید بلایی که مشارکت با خروجی احمدی نژاد بر سر این ملت آوردند کم از بلایی نبود که مجاهدین خلق بر سر ما آوردند.
هنوز زمان آن نرسیده که دوستان اتحاد ملت، مشارکتی های دیروز کمی هم عرصه را بر دیگر دوستانشان باز گذارند و از این استبداد رای دراصلاحات دست بردارند.
امروز دوستان شما در مشارکت قدرت ندارند والا شک نکنید که اگر حاکمیت اندیشه را در زندان می کند، دوستان شما ترور شخصیت می کنند و واویلا به روزی که بر قدرت چنبره بزنند.
مجددا از شما و دیگر عزیزان می خواهم بجای درج مطالبی که تنها و تنها تهمت و کذب محض است، بر سر میز مناظره سرای قلم حاضر شوید و با خلوص نیت اگر اشتباهی هم در گذشته رخ داده بپذیریم، و هیچگاه از اصول  اخلاقی خود عقب گرد نکنیم. زیرا که اصلاحات بدون اصول می شود تهمت و انگ زدن.
مسعود مویدی
مسئول کمیته اجرایی سرای قلم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۵۸
Massoud Moayedi

اندر تمجید عموسام از سردار جبهه های مدیترانه


۱:  صادق خرازی در صفحه فیس بوک خود مطلبی منتشر می کند با این عنوان :


(نقل به مضمون) ؛ العبادی نخست وزیر جدید عراق نقل کرده که اوباما در مورد سلیمانی   میگوید؛ او دشمن من است ولی من برای وی احترام خاصی قائل هستم و یا اینکه از دکتر ظریف نقل می کند که در یک ملاقات جان کری گفته برای یک بارهم که شده ، دوست دارم سلیمانی را ببینم.(۱۶ آبان ۹۳ )


۲: در اواخر شهریور ماه ۹۵ ، مطلبی از دنیس راس منتشر می شود که در جایی گفته ؛ ...باید روحانی را تقویت کنیم تا سلیمانی و سپاه قدس تضعیف گردد.


دنیس راس سیاست مدار کهنه کار که در بسیاری ازدولت ها مشاور روسای جمهور در آمریکا بوده در تحلیل یک استراتژی جنگی اینگونه استدلال می کند که  تنها راه تضعیف سپاه قدس و قاسم سلیمانی تقویت روحانی و هم مسلکان وی است.


۳: مطالب مربوط به دنیس راس در مطبوعات ایران تیتر یک می شود و همگی متفق از یک اختلاف پرده برداری می کنند ، تا جایی که حسام الدین آشنا نیز شخصا وارد بازی شده و از منظری دیگر پیامی برای سلیمانی ارسال می کند که : (دور بازی سیاست را خط بکش و از کارزار انتخاباتی دور شو.)


۴؛ جامعه در یک دوگانگی نسبت به مواضع دنیس راس و حسام الدین آشنا سردگم می گردد تا بالاخره

 قاسم سلیمانی با یک بیانیه به ظاهر حماسی به مردم و رهبر خویش اعلام میدارد که من همان سرباز صفر وطن هستم. و تا آخرین قطره خون همان سرباز وطن باقی خواهم ماند.


امروز منطقه جنوب سوریه و شمال عراق به استراتژیک ترین منطقه کره زمین تبدیل شده که تمامی معادلات بزرگ اقتصادی در آنجا رقم می خورد و یا بهترست بگوییم شکل جدیدی از


وال استریت است با این تفاوت که شلوغی خیابان های نیویورک تبدیل به میدان جنگ شده ، اینجا هم تنه افراد به هم می خورد اما از نوع نیابتی.



و اما عموسام و مباشر محترم که علاقه خود را به ملاقات با دشمن خود نشان می دهند. 


در جنگ ویتنام خاندان راکفلر علیرغم قوانین در آمریکا این اجازه را پیدا کرد که بتواند هم به سربازان خود تسلیحات جنگی دهد و هم با واسطه شوروی که در اصل حامی طرف مقابل جنگ بود. تسلیحات خود را به دست ویتنامی ها برساند. اینگونه هزینه جنگ آمریکا نیز از طرف مقابل تامین میشد و هم با راه اندازی مجدد کارخانه ها اقتصاد کشور عموسام شکوفا میشد.


برخلاف جنگ در ویتنام ، در جنگ داعش: (که در شمال با علویون سوریه  و در جنوب با اکثریت سنی ناراضی عراقی همراه است ،)


این بار جنگ کاملا نیابتی بوده و همواره نیاز به تحریک نایبان است.


از سال 2010 و با تغییر روش حکومت داری در دنیا  و خداحافظی بن علی و حسنی مبارک ها و حضور تکنوکرات ها بر مناصب قدرت روش بازی در جنگ نیز تغییر کرد و این بار تندروهایی که تا دیروز در مقابل جبهه صهیونیت هم پیمان بودند در مقابل هم قرار گرفتند .از یک طرف به عناوین مختلف همچون  فیلم سربریدن در جبهه داعش منتشر می شد تا در دنیا ایجاد رعب و وحشت کند و از طرف مقابل نیز تجلیل و تمجید از سردار قاسم سلیمانی. 


ناگفته نماند این روش تا امروزهم  خوب جواب داده ، زیرا که دو طرف نیابت خطوط قرمزی را برای خود ترسیم کرده اندکه فقط و فقط صرف جنگ اهمیت پیدا می کند. اما با یک تحلیل ساده از علت ظهور جنگ جهانی اول و نتیجه اولیه آن و همچنین مرور آن تا امروز داستان تشکیل حکوت داعش تنها و تنها در جهت تجزیه عراق و سوریه خواهد بود که با توجه به طبیعت این مقاله . در جای دیگری بدان خواهیم پرداخت.


اما دراین جبهه .خطوط قرمزی همچون جنگ با تمام کفر( در سواحل مدیترانه که حکایت از نفوذ و قدرت ما در دیگر بلاد اسلامی را نشان می دهد)، مدافعان حرم (که تنها مدافعان بشار هستند) و از این دست خطوط ترسیم شده .


این خطوط قرمز  باعث شده تا هر دو طرف فراموش کنند که درمقابشان  ، دشمن نبرد آنها را به نظاره نشسته و گاهی با تعریف و تمجید از این و گاهی با انتشار صحنه های دلخراش از آن ، تنها حساب های بانکی خود و دیگر شرکا همچون  راکفلرها مجدد از دلارهای نفتی پر گردد و تجربه جنگ های قبلی و از بین رفتن شهروندانش نیز تکرار نگردد.


وهم اینکه در دنیای مسلمین آخرین نفر نیز با شلیک یک گلوله به مغز خود برجهل مقدس خود صحه گذارد تا نویدی برای پایان جنگ باشد .بدون شک دنیای بدون مسلمین برای صهیونیست جهانی بسیار دلپذیر و دلچسب تر از دنیای با مسلمین خواهد بود.


امروز تمجید از سردار قاسم سلیمانی،عملا کار شوروی سابق برای خاندان راکفلر را خواهد کرد و جز سرازیر کردن دلارهای حضرات عرب به جیب کسانی که جهل مقدس ما را خوب شناخته اند هیچ خاصیت دیگری ندارد.


در اصل تمجید از وی برای جهان عرب ، با انتشار فیلم جداکردن سر از بدن یک انسان هردو یک کارایی دارد.


«به امید کمی اندیشه و تفکر»

۶ مهر ۹۵

مسعود مویدی


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۵ ، ۲۰:۴۱
Massoud Moayedi

سوز دل یک هموطن

سه شنبه, ۳۰ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۵۷ ب.ظ

«سوز دل یک هموطن برای سرداری شجاع»

بسم الله الرحمن الرحیم


سردارشجاع حاج قاسم سلیمانی                                                                                                              سلام علیکم                                                                                                                                                        (راستی اجازه دارم حاجی صدایت کنم؟)


حاجی من یکی از فرزندان این مرز و بوم هستم .

نمی دانم که نامه ی ازسر سوز دلم به دستت می رسد یا نه ؟ یا بعد انتشار آن دیگر حق زندگی دارم یا نه؟


اما اگر به قیمت از بین رفتن جانم هم شده  بگذار من بروم اما مهدی ها و عباس ها بمانند و بتوانند زین پس با شما۴ به راحتی سخن گویند.


حاجی جان نمی دانم که می دانی یا نه،اما 

«اینجا هوا بس ناجوانمردانه سرد است»

از زمان جنگ تحمیلی تاحال شما برای حفظ ناموس مردم و دفاع از عقیده و وطن سختی جنگ را به جان خریدی ولباس رزم را به لباس عافیت طلبی ترجیح دادی ولی اینجا به نام شما به ناموس هم رزمتان هتاکی می کنند و از شرکت در مراسم پدر محرومش می کنند. حاجی باور کن  هم رزمان دیروز ، اگر بیش از شما نگران سرزمین‌شان نباشند ، کمترهم نیستند.


امروز به ملاقات هم رزمتان در جبهه های جنگ تحمیلی رفته بودم ، حاج عباس از شمابرایم خاطرات شیرینی نقل کرد ، از گردان و لشکر و شهید همت ، و صد البته از قاسم سلیمانی آن زمان. عباس نگران بود ، البته نگران مهدی .


عباس شک داشت که شما بدانی که به نامت این روز ها چه می کنند . در روی تخت بیمارستان تنها دغدغه اش مرخص شدن و ملاقات با هم پیمانان آن روز ها بود .من نیز نگران مهدی هستم . 


حاجی ، مهدی در زندگی من همچون شما ،در زندگی بسیاری قهرمان است . اصلا مهدی قهرمان زندگی من است.


حاجی ، مهدی ایرانیست و صد البته دینمدار. مهدی حر است . خودش همیشه می گوید که پدرش حر بود ، اما امروز مهدی حر زمان است.


مهدی آقازاده است . آقازاده ای غریب (یا غریب الغربا)


این آقازادگی هم برای خود داستانی دارد. چه هم پیاله باشی و چه نباشی محکومی.


قهرمان زندگی من، از آن روزی بد شد که به دستور رهبرش عمل کرد. دست نبوسید وبه دست بوسی نرفت . اما عمل گرا بود . مومن و معتقد به ارزش های اسلامی و آرمانهای انقلابیش ، حاجی باور کن من با مهدی، مسلمانی را درک کردم، البته اگر درک کرده باشم.اما این را خوب می دانم که با مهدی آدم شدم.


قهرمان قصه من از آن روزی بد شد که خواست با مردمش باشد و چون با مردم بود دیگر خودی محسوب نمی شد. 


مهدی خیبریست ، و چون خیبری ها زندگی می کند ، حاجی جان قهرمان من چقدر مظلوم است ، 


نامحرمان دیروز مهدی را از سنگر خیبر به سنگر اوین بردند.اما مهدی سنگر را خوب میشناسند خیبر و اوین برایش مهم نیست ، می گوید خیبری شهادت طلب است.خیبر و اوین هم ندارد.


مهدی بسیجی و رزمنده خیبر ست و امروز هم تمام افتخارش خیبری بودنش است، اهل نی و هور و آب .


مهدی را که می بینم یا د آژانس شیشه ای می افتم .


آنجا که می گفت: من سر زمین بودم که جنگ شد . با تراکتور. جنگ که تمام شد باز برگشتم سر زمینم . بی تراکتور 


فریادش را از نگاه مظلومانه و چهره همیشه خندانش می فهمم. وقتی که من با ناراحتی می گویم دارند به ناموست هتاکی می کنند ، و او همچنان با تبسم مرا آرام می کند. 


نگاهش را خوب میشناسم . در پشت چشم هایش فریادی جاریست؛ 


این فریادش را خوب میشناسم ،که می گوید:


با شمام ، من سهمم را گرفتم سهم من از جنگ و آقازادگی همان نیش هایی ست که می زنین ، دست شما درد نکنه ….!


حاجی مگر رهبری نفرمودند از کارهای بیهوده و شعارهای توخالی دست بردارید و به بحث های سازنده بپردازید.


و امروز بواسطه این بحث ها برایش طومار جمع می کنند.ظاهرا شما خط قرمزی هستی که اگر اسمت را هم بیاورند ، میشود بازداشت ، زندان و اعدام و برای مهدی من که با طومار و جمع آوری امضا هم همراه است. واویلا


مهدی من روزی به نقد هم رزمش نشست و برایش تحلیل دادولی ثلث تحلیلش را برداشتند و پیراهن عثمانی برایش دوختند که از حضور در مراسم پدر محروم شد .گفت بگزارید تا حرمت مراسم حفظ شود .من از دور نظاره می کنم. چه مظلومانه نشسته بود و با چه تمنایی نظاره می کرد ، تمنایی  برای حضور، آنرا هم برنتابیدند و خبر رسید که برو . مگر نگفتیم نیا.بازهم خندید و گفت امام سجاد از تشییع پیکر پدر محروم شد . خدایا شکرت که  در تشییع پدر بودم ، امام سجاد کجا و من کجا .با تبسمی آشنا برای من گفت برویم . اما دلی پرخون از دست هم خون.


هم خونی که به فرزندش عتاب کرده بود که بواسطه شما از پدر اعلام برائت کند.


ای وای بر ما 


ای وای بر ما :به ملتی تبدیل شدیم که فکر می کند خدا فقط آنها را هدایت کرده و بس . این جمله را مهدی می گوید .( قهرمان زندگی من) . مهدی من می گوید :خدایا به قومی مبتلا شده ایم که احساس می کند خدا فقط آنها را هدایت کرده و خواهد کرد.با جمجمه برادر شهیدش قبل از انقلاب عهدی بسته و با هیچ احدالناسی عهد اخوت ندارد.عهد بسته که به قیمت جانش نگذارد این انقلاب از مسیرش منحرف شود و امروز به واسطه  ی این عهد تبدیل شده به ضد انقلاب. مهدی من همان مهدی ست اما انقلاب را شک دارم.


حاجی جان این ها را از قهرمانم برایتان گفتم تا بدانیدقیمت دعوت شما به یک گفتگو ،برای پیدا کردن راه حل و برون رفت از سوریه برای مهدی چیست. برای غیر مهدی که وا مصیبتا. البته حاجی  اشتباه کردم، برای مهدی وامصیبت ست.


دیروز  یکی از کسانی که شما قهرمانش بودید ، برای من نوشت مهدی شما به حریم قاسم ما تعدی کرده و از طرف من برایش بگو ، بگو که از حجاریان بیشتر نیستی ، حسرت حال و روز حجاریان را به دلت خواهیم گذاشت. بیچاره نمی دانست که حال و روز مهدی ما قابل مقایسه با حجاریان نیست.


حاجی جان ، سردار بزرگ ،بزرگ مرد ، سوز سینه زیاد است و می دانیم که اگر بر فرض هم که این سوز دل به دستت برسد ، وقت کم داری و من نیز بیش از این مسدع اوقات شریف شما نمی شوم . البته امروز حاج عباس می گفت که سوز نامه ام را به دستتان خواهد رساند. وقتی به دستتان رسید قسمت پایانی این سوز بر سینه نشسته  را هم که بخوانید کفایت می کند.


سردار شجاع حاج قاسم سلیمانی عزیز امروز به نام شما ، به ناموس هم رزمان شما هتاکی می کنند.(دیشب کلیپی دیدم از یک هنرپیشه که می گفت: اگر در سوریه نجنگیم اول مرزهای ما را می گیرند و بعد به ناموسمان تجاوز می کنند،احتمالا منظورش این بود که :بگذار به ناموس سوری ها تجاوز کنند ، تا اینجا به ناموس ما هتاکی کنند).


سردار عزیز :من به قیمت از بین رفتن جانم این سوز نامه را برایتان می فرستم تا این تابو شکسته شود و دیگر خودی ها از نام تو لرزه بر اندامشان نیافتد ، آخر تو سردار ما هستی. نام تو برای ما باید سنجش آرامش باشد نه میزان الرزه.


تو را به خون شهیدان هم رزمت در جنگ تحمیلی قسم می دهم ، اجازه دهید همرزمانتان بتوانند به راحتی به شما تحلیل دهند . همرزمان خط مقدم را می گویم . آخر امروز کسانی بر مسند هستند که تا پادگان امام حسین و نهایتا تا گلف آمدند . آن هم تنها  برای چند عکس یادگاری خطر را به جان خریدند، اما تا پادگان امام حسین بیشتر نیامدند. 


سردار عزیز امروز به نام شما ، برای رفیق راه شما طومار امضا جمع آوری می کنند ، برای چه نمی دانم ، اما اجازه ندهید به نام شما، به راهتان خیانت کنند.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۵ ، ۱۹:۱۵
Massoud Moayedi

آسیب شناسی اصلاحات و راههای برون رفت

سه شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۱:۳۰ ب.ظ

[Forwarded from سرای قلم]
آسیب شناسی اصلاحات و راههای برون رفت از آن 
ضرورت( اصلاح در اصلاحات )۲
نگاهی به مقاله:
دولت یار می خواهد ، نه بار( روزنامه آرمان)
نام این مقاله مرا یاد جمله ای از آقای قالیباف در سومین مراسم دکتر سلام انداخت ، که در آن خطاب به روحانی می گوید:"اگر کلید شما قفل ها را باز نمی کند، لطفا برای کلید خود قفلی نسازید"

۱:نگاهی به متن مقاله :محمدرضا عارف در مراسم افطار نمایندگان مجلس با رییس جمهور غایب بود؛غیبتی که نمی توان ساده از کنار آن عبور کرد !این روزها رییس فراکسیون امید در مجلس تمایل چندانی برای سخن گفتن ندارد.
در ادامه نزدیکترین گمانه به این رفتار عارف را آراء برخی از اعضا فراکسیون امید به ریاست مجلس لاریجانی می داند.
البته در ادامه مطلب اذعان می کند که ،عارف پیش از ان نیز ، در لیست ۳۰نفری تهران و شهرستان ها ابراز نارضایتی کرده و در نهایت یکی از علل حضور عارف را دلیل فوق می داند.
در ادامه نویسنده به تحلیل انتخابات سال ۹۲ پرداخته و در آن ،انتظار عارف  از روحانی را مطرح می کند که چرا از وی حمایت نکرده (هرچند در پاسخ به این مطلب نویسنده این موضوع را امری ،نشدنی می داند).
نویسنده یکی دیگر از علت های عدم حضور عارف در ضیافت افطاری رئیس جمهور،دعوت نوبخت از لاریجانی سخنرانی در همایش حزب اعتدال و توسعه می داند که در اصل این اقدام نوبخت حمایت دولت از لاریجانی تلقی می گردد، یکی دیگر از دلایل عدم حضور عارف دانسته است.

اما در پاسخ به نکاتی که نویسنده مقاله به آن اشاره کرده:
۱:محمدرضا عارف در زمانی که به عنوان سکاندار این دوره از انتخابات معرفی شد ،قطعا این انتظار از وی می رفت تا بر صندلی ریاست مجلس تکیه زند .
اگر آن روزها تحلیل درستی از مسایل پیرامون داشت قطعا چنین اشتباه فاحشی رانمی کرد و از اول به نشانه اعتراض کاندیدا نمی شد .در یکی آن روزها دکتر مهدی خزعلی که در مصاحبه های گوناگون از محقق نشدن ریاست عارف سخن می گفت ؛در همایش شاخه جوانان حزب حاما با آقای کواکبیان روبرو شد. کواکبیان همچون همیشه با اعتماد به نفس زیاد به دکتر خزعلی معترض شد که چرا از عارف حمایت نمی کند و دکتر خزعلی در پاسخ به کواکبیان می گفت :"وقتی بزرگان اصلاحات از لاریجانی اعلام حمایت کرده اند،چه می توان کرد .یا پذیرش باخت عارف و یا حمایت عارف از نامزدی فرد دیگری که کواکبیان با صدایی بلند گفت:اگر عارف نشد من هستم (همه نتیجه کواکبیان و لاریجانی را دیدیم).
انتظار عارف از روحانی و سران اصلاحات نیز امری طبیعی است،که متاسفانه آقایان در این مرحله نیز یا سکوت کردند و یا به نظر نمایندگان سپردند.
عدم دعوت نوبخت از عارف نیز از نظر من منطقی نیست.اما نویخت روی اسب برنده شرط بسته و دلیلی برای ریسک ندارد.
موضوع قابل توجه اینست که چرا امروز عارف به بار، تعبیر شدهاست، و این کم مهری و اهانت به عارف در روزنامه آرمان جای تعجب دارد.
چند وقت قبل ،همین نویسنده در مقاله ای از پروژه ای نام برده بود که در آن قرار بود از روحانی عبور شود.
اتفاقا این مقاله نیز در راستای همان مقاله است البته بلعکس و آن القای عبور روحانی از اصلاحات و اصلاح طلبان است.
القایی که در سایت همسر نویسنده مقاله، کلید خورد و به موازات آن فیش های حقوقی را منتشر و رونمایی می کرد و خوراک برای کیهان و جوان و تسنیم و ...شده بود و جالب اینکه خود را حامی دولت نیز می دانست.
سوال:مگر جریان اصلاح طلبی یک میثاق نامه میان احزاب و افراد خود ندارد که امروز یکی از بازوهای اجرایی آنرا می توان اینگونه زیر همجه و پرسش برد؟!!!
آری ،این حقیقت تلخ هنوز بعد از ۲۰سال از عمر اصلاحات هنوز محقق نشده و متاسفانه سران اصلاحات تا به امروز یک میثاق نامه میان احزاب و افراد خود ندارد تا دیگر این مسایل گریبان آنها را نگیرد.
ضرورت اصلاح در اصلاحات - که عارف از ۸ اسفند اجرایی شدن آنرا وعده داد و تا امروز اگر دکتر خزعلی در مصاحبه های مختلف از آن نام نمی برد، قطعا به فراموشی سپرده شده بود و چه بسا حمله امروز آقایان به دکتر مهدی خزعلی نیز در همین راستا باشد- امری اجتناب ناپذیر است .
نتیجه:
اگر پروژه «عبور از روحانی کلید خورد»خطاست 
چرا آقایان از پروژه «عبور روحانی از عارف»سخنی به میان نیاوردند.
امروز در جامعه اصلاح طلبی ضرورت یک میثاق نامه وجود دارد .ضرورتی که بعد از آن تکلیف همه با هم روشن خواهد بود و دیگر کسی از کسی عبور نخواهد کرد و همگی بهم پاسخگو خواهند بود.
ضرورتی که دکتر خزعلی از آن و در اتنخابات آتی به عنوان  رای به «میثاق نامه »نام برد ،تا دیگر اتفاقات فوق تکرار نگردد.
خانم راستگو نیز در شورای شهر به قالیباف رای ندهد تا شورای شهریان اصلاح طلب را نقره داغ کرده  و قالیبافی که در لبه پرتگاه خداحافظی با شهرداری بود حالا به ضرورت راه حلی برای کلید روحانی آنگونه که در ابتدا مطلب عنوان کردم تاکید نکند .

۱۷تیر ۹۵
مسعود مویدی


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۴:۱۲
Massoud Moayedi