دلنوشته های مسعود مویدی

مجموعه مقالات اجتماعی و سیاسی به قلم مسعود مویدی

دلنوشته های مسعود مویدی

مجموعه مقالات اجتماعی و سیاسی به قلم مسعود مویدی

طبقه بندی موضوعی

۸ مطلب با موضوع «دلنوشته» ثبت شده است

میر ما، میر دلها ای کاش نمی‌آمدی

خاطرم نیست هوای آن‌روزهای خرداد ماه هوایی بهاری بود یا گرم و تابستانی، اما دلهای ما مالامال از عطر شکوفه‌های بهاری بود که تو گرمابخشش بودی. آن روزی‌های خردادماه که تو می‌آمدی و ما چه خوش بودیم از آمدنت. همان روزهایی که یاران دبستانی‌مان فارق از هر زنده باد و مرده باد و هراس از دردها و آسیب‌های چوب الف بر سرشان بازهم یکدیگر را یاد می‌کردند و دست در دست هم و یک صدا،  ایران، آن مرز پرگهر را فریاد می‌زدند. وقتی تو آمدی جملگی سبز شدیم، اینجا دیگر غریبی و غربت معنا داشت. هرچه بود پنجره‌های باز بود و خاطرات تو که پس از رفتن‌ها و رفتن‌ها، به شوق دیدار ما، آمدنت را نوید می دادند. متانت چهره و نجابت چشمانت چقدر دلنشین و جذاب بود . مدت‌ها بود که با متانت و نجابت و صدالبته معرفت غریبه شده بودیم.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۸ ، ۰۹:۲۵
Massoud Moayedi

 

جلایی پور

۱: در نخستین ساعات ۳۰ فروردین، در کانال تلگرام سحام‌نیوز با خبری مبنی بر بازداشت محمدرضا جلایی‌پور فعال سیاسی اصلاح‌طلب و فرزند حمیدرضا جلایی‌پور مواجه شدم. با توجه به خط‌مشی که در پایگاه خبری، تحلیلی خط سوم با شعار " جای صدا در بند نیست" در پیش گرفته‌ایم، به سرعت جستجویی در جهت پوشش اخبار مرتبط با بازداشت وی در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی انجام دادم تا اخبار دقیق‌تری از دلایل بازداشت فرزند حمیدرضا جلایی پور پیدا کنم. نهایتا بهترین منبع برای دریافت اخبار موثق درباره دلایل بازداشت محمدرضا جلایی‌پور را کانال تلگرام پدرش، حمیدرضا جلایی‌پور یافتم .

من محمدرضا جلایی‌پور را تا به حال از نزدیک ندیده‌ام. حمیدرضا جلایی‌پور پدر محمدرضا را هم یکبار در سرای قلم دیده‌ام. اما هرگز نسبت به انتشار اخبار بازداشت فردی که به واسطه ابراز عقیده‌اش، اصلاح‌طلب و اصول‌گرا، در بند شده کوتاهی نکرده و نمی‌کنم.

 

۲: امروز، زمانی که کانال حمیدرضا جلایی‌پور را برای دریافت آخرین اخبار مرتبط با محمدرضا بررسی می‌کردم با موضوع مهمی مواجه شدم که لازم دانستم برای حمیدرضا جلایی‌پور و جلایی پورهایی که صدایی در جامعه دارند این دل‌نوشته‌ را به نگارش در آورم. درست یا غلط در جامعه امروز ما افرادی همچون علی مطهری، احمد منتظری، حمیدرضا جلایی‌پور و … شرایطی دارند که مسوولیت خطیر "صدای مظلوم شدن" را بر دوششان می‌نهد. بدون شک برخی از دوستان عنوان خواهند کرد که ای کاش این یادداشت را بعد از آزادی محمدرضا منتشر می‌کردی!! اما بنا به دلایل گوناگون، معتقد هستم که دقیقا امروز وقت انتشار این یادداشت است. از جمله آن دلایل، تکرار شرایط مشابه بازداشت محمدرضا در سال‌های گذشته و نوع برخورد پدرش در مواجهه با او و دیگر بازداشت شدگان همسان اوست.

 

۳: بخش‌هایی از درخواست حمیدرضا جلایی‌پور از رهبری در سال ۸۹ برای آزادی فرزندش

👈پدر محمدرضا جلایی‌پور گفت که فرزندش امروز بعد از گذشت پنج روز از بازداشت با مادر خود تماس گرفته است.

👈جلایی پور ضمن تاکید بر سه برادر شهید خود 

تصریح کرد:« من معتقد و پایبند به حل امور از مجاری قانونی و اداری هستم، اما در این یازده ماه همه راه‌های اداری و قضایی را رفته‌ام و با اینکه منع تعقیب فرزندم صادر شده، پنج نفر بدون اینکه مشخص شود از کجا هستند به آن وضعیت به خانه ما آمدند و به حریم خانواده من تجاوز کردند.»

👈این استاد دانشگاه تصریح کرد:« در این شرایط تنها امیدمان به رهبر انقلاب است و از ایشان درخواست می‌کنم که دستور رسیدگی به این وضعیت را بدهند.

متن کامل خبر:

http://www.emruznews.com/2010/06/post-1944.php

 

۴: بخش‌هایی از مطلب جلایی‌پور درباره بازداشت فرزندش در اردیبهشت ۹۷

👈 جلایی‌پور در مطلبی با عنوان "چرا زندان انفرادی چند ناظری، از تک‌ناظری بهتر است" از نگرانی‌های خودش درباره عدم اطلاع قطعی از جای محمدرضا می‌گوید و در ادامه این یادداشتش به مکالمه تلفنی اشاره می‌کند که کارشناس(بازجو) محمدرضا تماس گرفته و گوشی را به فرزندش می‌دهد و جلایی‌پور در گام نخست جویای جا و مکان او می‌شود و نهایتا از پاسخ‌های محمدرضا به این نتیجه می‌رسد که او در اوین نیست و همچون سال ۸۰ که برخی از ملی‌مذهبی ها را در بازداشتگاه عشرت‌آباد نگه می داشتند، احتمالا محمدرضا نیز در بازداشتگاهی خارج از اوین حضور دارد.

👈 و یا در یادداشت دیگری با عنوان "پاسخگویی غیر مستقیم" از اینکه به تصورش،  محمدرضا در بازداشتگاه ۲ الف سپاه در اوین نگهداری می‌شود، تلویحا ابرازی خرسندی می‌کند!!

 

۵: جناب آقای جلایی‌پور ضمن عرض ادب و احترام خدمت شما و آرزوی آزادی تمامی زندانیان سیاسی و عقیدتی علی‌الخصوص محمدرضا ی شما و همه محمدرضا ها، خدمت حضرتتان عارض هستم که امروز و در زمان بررسی مطالب کانال شما درباره فرزند برومند و مبارزتان در راه آزادی،  متوجه شدم که شما در گام نخست به واسطه اصلاح‌طلب بودن محمدرضا به نقد عملکرد بازداشت‌کنندگان او پرداخته‌اید. هرچند ردپای احساسات پدری در مطالبتان مشهود و غیرقابل انکار و کاملا هم طبیعی است، اما در مواجهه با این موضوع شما را اینگونه یافتم که در گام نخست از منظر یک اصلاح‌طلب از محمدرضایتان به دفاع پرداخته‌اید تا یک پدر. همین مطلب باعث شد تا سوالی در ذهنم پیش آید.

جناب جلایی‌پور اگر محمدرضا جلایی‌پور فرزند شما نبود، از خانواده شهدا نبود و تمام شاخص‌هایی را که امروز به واسطه فرزند حمیدرضا جلایی‌پور بودن دارد، نداشت، اما عملکردی همانند عملکرد محمدرضا (فارغ از نگاه سیاسیش) را داشت باز هم از او اینگونه دفاع می‌کردید؟

 

و آیا در میان دوستان و هم‌فکران شما که در اعتراض به بازداشت غیرقانونی فرزندتان از هر تریبونی استفاده می‌کنند، در مقابل حق یک محمدرضا جلایی‌پور ناشناس و گمنام هم  اجماع می‌شد؟

متاسفانه پاسخ منفی‌ست!!! 

 

پاسخ منفی سوال خود را در جستجویی که در مطالب پیشینی‌تان انجام دادم، یافتم.

 

پیش از آنکه نتیجه جستجوی مطالب پیشینتان را عنوان کنم، خدمتتان عارض هستم که شخصا تجربه‌ای همچون بازداشت امروز فرزندتان در سال ۹۵ و نوع برخورد شما و برخی از دوستان شما دارم که چون نمی‌خواهم خدای ناکرده تلقی شخصی از موضوع مدنظر پیش آید، از ذکر آن پرهیز کرده و تنها به نتیجه جستجوی موضع‌گیری های کلی شما در دفاع از حق مظلوم اکتفا می‌کنم.

 

برای دریافت پاسخم ابتدا نام اسامی را در کانالتان جستجو کردم که در سال‌های اخیر بازداشت شده‌اند. نام افرادی چون شیخ احمد منتظری، دکتر مهدی خزعلی، هنگامه شهیدی، نرگس محمدی و محمد مهدوی‌فر. این افراد چهره‌های شاخصی هستند که برخی از اعضا مراکز حاکمیتی همچون نمایندگان  مجلس شورای اسلامی هم در اعتراض به بازداشتشان سخن گفتند، اما شما نگفتید.

 

مجمع مدرسین و محققین حوزه‌ی علمیه قم و همچنین حضرت آیت‌الله العظمی بیات زنجانی در اعتراض به بازداشت شیخ احمد منتظری، نمایندگان فراکسیون امید به بازداشت نرگس محمدی، علی مطهری و محمود صادقی به بازداشت هنگامه شهیدی و مهدی خزعلی و بسیاری از جانبازان اصلاح‌طلب به بازداشت محمد مهدوی فر اعتراض و خواستار پیگیری این موارد شدند، اما جناب جلایی‌پور شما هیچ نگفتید و اگر هم گفته‌اید آنراعلنی نکردید.!!!!

۶: جناب آقای جلایی‌پور در این مملکت جوانان گمنام بسیاری وجود دارند که مشی و مرامشان، همان مشی و مرامی‌ست که شما مدعی آن هستید. البته با دو تفاوت عمده. نخست اینکه آنها به گفتمانی که شما مدعی آن هستید، دستکم در دو مقطع حساس، در سال‌های ۷۶ و ۸۸، عملا وفاداری خود را ثابت نموده‌اند و دومین تفاوت هم در نحوه هزینه دادن آنها در این راه است. این جوانان در مسیر مشترکی که همه‌‌ ما برای تجلی پیدا کردن این گفتمان پیموده‌ایم به مراتب هزینه‌ای سنگین‌تر از هزینه‌‌ی فرزند شما پرداخت کرده‌اند، اما چون فرزند جلایی‌پور و جلایی‌پورها نبوده‌اند نامی از آنها بر زبان نیامده است. اجازه دهید تا به همین بهانه نام دو تن از آنها را یادآوری کنم.

۱: سعید زینالی

سعید زینالی جوانی‌ بود که چون محمدرضای شما دل‌مشغولی ایرانش را داشت. تیر ۷۸ همان سپاهی که شما مدعی هستید فرزندتان را بازداشت کرده به اذعان خانواده‌اش، او را برای ۱۰ دقیقه صحبت به جلو درب منزل پدرش فراخوانده و متاسفانه پس از ۱۸ سال هنوز دقیقه نهم، ۱۰ نشده. جناب جلایی‌پور شیرینی لحظه‌ای که پس از ۵ روز جهنمی در سال ۸۹ با شنیدن صدای محمدرضا چشیده‌اید را خانواده زینالی ۱۸ سال است که انتظار می‌کشند. نکته قابل توجه برای این خانواده اینست که پس از مدتی بی‌خبری از فرزند و پیگیری علل آن، پدر خانواده را نیز از کار بیکار کرده‌اند.

۲: ستار بهشتی

ستار بهشتی کارگری وبلاگ نویس بود. درد او دردی بود که آفت و بوی تعفن آن  جامعه‌اش را نابود کرده است. درد "مصلحت‌اندیشی"!

او را نیز چون محمدرضا بردند و بعد از ۱۳ روز پیکر بی جانش را تحویل مادر پیرش دادند. مادر پیری که تمام زندگیش ستار بود. نکته قابل توجه اینکه دوستان شما از زندان موضوع ستار را برای اولین بار علنی کردند، اما شما باز هم‌ سکوت کردید.

باور بفرمایید که سعید و ستار نیز خانواده‌هایی نگران و چشم انتظار داشتند. اما چون صدای مظلومیت آنها همچون صدای پدر محمدرضا بلند نبود جامعه هم صدایی از مظلومیت  این دو جوان و خانواده‌های چشم به راهشان به نحو احسن نشنید. ای کاش پدر محمدرضا صدای آنها و صدای جوانانی که گمنام گمنام بودند نیز میشد.

جناب جلایی‌پور گاهی فکر می‌کنم شهدای کهریزک چقدر خوشبخت بودند که فرزند روح‌الامینی هم در میانشان بود. مقاومت پدر او باعث شد مرتضوی، کسی که همه تصور می‌کردند تا روزی که زنده است نامش به نام نظام گره خورده از عرش اعلا به فرش‌ ۲۴۱ اوین هدایت شود. اما اگر پدر شهید روح‌الامینی نبود بازهم با سعید مرتضوی ینگونه برخورد می‌شد. قطعا تصدیق می‌فرمایید که اینگونه نمیشد. کما اینکه در میان کشته‌شدگان ۸۸، تنها آن سه جان‌باخته کهریزک، از جانب حاکمیت شهید خوانده شدند.

جناب جلایی‌پور از خانواده شهدای جنبش سبز در این سال‌ها احوالی پرسیده‌اید؟ اگر اینگونه است چرا در کانالتان مطلبی در این باره در دسترس نیست؟ 

 

۷: جناب جلایی‌پور از اعماق وجودم آرزو می‌کنم قبل از انتشار این دل‌نوشته، محمدرضایتان را درمنزلش به آغوش گرفته باشید و خبر آزادی او قبل از نشر دلنوشته من باشد. امیدوارم حلاوت و شیرینی وصالی را که پس از لحظه‌های دردآور و جهنمی چشم‌انتظاری فرزند چشیده‌اید را هرگز فراموش نکنید تا زین پس صدای خانواده های چشم‌ دوخته به دری شوید که فرزندی برومند چون فرزند شما دارند، اما جایگاه شما را ندارند.

در پایان از صمیم قلب آرزوی می‌کنم که تمامی فرزندان ایران که به واسطه ابراز عقیده در بند شده‌اند هرچه زودتر

 

به آغوش خانواده خویش بازگردند. بدون شک محمدرضا جلایی‌پور هم از این قایده مستثنی نیست.

 

مرا عهدیست با جانان که تا جان در بدن دارم

هواداران کویش را چو جان خویشتن دارم

 

ارادتمند شما

مسعود مویدی

(مدیرمسوول پایگاه خبری، تحلیلی خط سوم)

۸ اردیبهشت ۹۷

 

 
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۸ ، ۰۷:۴۸
Massoud Moayedi

برای مهربان ترین خواهر دنیا

مهربان‌ترین دوستی که ۱۰۰۰ سال‌ست خواهرم بوده و من بزرگ‌ شدنش را در مقابل چشمانم ندیدم!

خواهرم

دیروز که با چنین متنی از جانب تو مواجه شدم، لرزه بر تنم افتاد. 

در آنجا گفته بودی: 

وقتی سرحالم ۱۶ سالم است.

وقتی خسته‌ام ۲۵ ساله هستم.

 

پرسیدند هم‌اینک چند سال داری؟!!! و تو پاسخ دادی هزار سال!! روی برادرت سیاه. همان برادری که همواره می‌گفت: بنا دارد تا در گام نخست دوستت باشد. اما برادرت اگر لیاقت داشت، اگر همچو یک دوست می‌توانست برایت برادری کند، هر لحظه از سپری شدن عمر هزار ساله‌ات را لمس کرد و می‌فهمید. حال تو بگو برای این موجود که در مقابل چشمانش ۱۰۰۰ سال را با عمرت سپری کردی و او حتی نفهمید که کی ۲۵ ساله شدی، چه نامی می توان گذاشت. 

خاطرت هست ایام گذشته را؟ همان دورانی که تو ۳ و من ۱۵ ساله بودم، همان روزهایی که پدر در این بیمارستان و مادر در آن بیمارستان بود. همان شب‌هایی که با هم تنها به خانه می‌آمدیم و تنهایی را با یکدیگر صبح می کردیم تا شبی دیگر. خاطرت باشد در آن ایام هم مدعیان همچون امروز، بودند، آنها بودند ولی ما مثل هزارسال گذشته تنهای تنها بودیم. هر چند این تنهایی باعث می‌شد تا من در مقابل این امانت شیرین و دوست‌داشتنی پدر و مادر با انگیزه‌تر گردم. اما این چه انگیزه‌ای بود که حتی متوجه بزرگ شدنت نشد. چه رسد بر ۱۰۰۰ سالگیت. تو ۱۰۰۰ ساله شدی و برادرت کماکان کودکی خردسال است که جز دغدغه کودکیش هیچ نمی‌فهمد. روی این کودک خردسال سیاه. هر چند که این کودک خردسال بارها هزارمین زادروزش را با هزاران دوست تنهایی جشن گرفته است. 

مهربان خواهر مهربانم، کمی بیشتر طاقت داشته باش تا در هزارمین سال خستگیت، با هزاران خاطره تلخ و شیرین از هزار سال گذشته، از این روزهای طاقت‌فرسا عبور کنیم. کمی بیشتر از یک‌ماه که هر ثانیه‌اش هزاران سال است. اما تو طاقت بیار تا من روسیاه و تو هزارساله در کمی بیشتر از یک‌ماه دیگر ۲۷ سالگیت را با آب شدن شمع‌های کیک‌ات شادی کنیم. هر چند این‌بار نیز بانی شادی تو هستی و من کماکان … !

خواهر هزار ساله‌ام، فراموش نکن که برادر تو با تمام وجودش دوستت دارد!!!!

برادر تو، مسعود

 

 
۱۰ مرداد ۹۸ ، ۰۷:۲۳
Massoud Moayedi

[Forwarded from اتچ بات]
‍ (https://attach.fahares.com/Cl9Ebxz23O/EJnQ1ZxAmIQ==) قصه فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه
دل به دست آوردن از کشورگشایی بهتر است

رهبری:
در مورد سوریه حرف ما محکم ترین حرف هاست.
ما میگیم ؛ آقا معنی نداره که از کشورهای گوناگون بیان ،دور هم جمع بشن ، راجع به فلان کشور قضاوت کنن که سیستم حکومتیش این باشه.!!!
راهش هم اینست که جنگ در سوریه تمام بشه.
اون وقتی تمام خواهد شد که محیط امنش به وجود انتخابات بشه،
«دیگه از این حرف منطقی تر»

دکتر مهدی خزعلی:
بعد از روی کار آمدن آقای روحانی مذاکراتی شد.آقای سلیمانی هم پذیرفت در سال ۲۰۱۴با انتخابات بشار برود،یعنی صبر کنیم تا آن سال با انتخابات جابجا شود، تا بتوان انتقال قدرت را مدیریت کرد.«خیلی قشنگ هم میشد»
درست است از ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۴ ،سه سال خرابی برای سوریه ببار می آمد،ولی می توانستیم اینجا جابجایی قدرت را انجام دهیم.
اما آقایان تصمیمشان عوض شد و باز دوباره بشاراسد با یک رای نجومی رییس جمهور شد....

این مرد نامش مهدی خزعلی ست
اگر فریاد می زند دشمن نیست؛
فقط بیش شما دلسوز انقلاب است


مسعود مویدی
۹۵/۷/۱

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۱۱
Massoud Moayedi

[Forwarded from اتچ بات]
‍ (https://attach.fahares.com/O22N9zwh4LaaB9G7a8BXoA==) ‍ اینجا ایران است
این مرد، مهدی خزعلی ست.
فرزند آیت الله خزعلی
بسیجی خیبر
برخلاف آقازاده ها دنبال منصب و جاه نیست.
«یادآور خیبری آژانس شیشه ای "
گفت:من خیبریم،اهل نی ،هور و آب
همان که گفت: "سر زمین بودم با تراکتور ، که جنگ شد، جنگ که تمام شد منم برگشتم سر زمینم ،بی تراکتور!"

با شمام
شما سهمتونو دادین،
سهمتون همان نیش هایی بود که زدین،دستتون د رد نکنه...!!»
«من مهدی خزعلی هستم»
همان کسی که به صف مردم پیوست و همان بلای جانش شد..!
«من مهدی خزعلی هستم»
همان مهدی که سلاح در کف در سنگر خیبر ایستاد و قلم به دست در  سنگر اوین استوار ماند!
«من مهدی خزعلی هستم»
همان که فریاد مردم شد!
مگر رهبری نفرمود: "از کارهای بیهوده و شعارهای توخالی دست بکشید و به بحث های سازنده بپردازید"
و امروز به واسطه این فریادها برایش طومار جمع می کنند!
«من مهدی خزعلی هستم»
همان که با جمجمه متلاشی برادر پیمان بست ، تا نگذارد انقلاب به انحراف کشیده شود!
هم او که گفت: " خدایا؛  به قومی مبتلا شده ایم که احساس می کنند که  جز آنها کسی را هدایت نکرده و نمی کنی...!!!!"
«من مهدی خزعلی هستم»
با ایمانی راسخ و استوار، چون پدر؛
هر چند  برای شکسته نشدن حرمت مراسم عزای پدر - بخاطر تهدید عناصر معلوم الحال -  از شرکت در مراسم پدر محروم شد! و در گوشه ای آرام به نظاره مراسم پدر نشست ، لیک آنرا هم تحمل نکردند !
«من مهدی خزعلی هستم»
آری
ما مهدی خزعلی هستیم!
دوستان شما در سرای قلم


مسعود مویدی
29 شهریور 95

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۰۸
Massoud Moayedi

نامه به صادق زیباکلام

پنجشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۱۵ ب.ظ

البته  خوب می دانم که قرار نیست من بپذیرم.

اما بی شک می دانم این پاسخ شما  در من و بخشی از جامعه هدف شما ، یک دوگانگی  نسبت به شما ایجاد کرده که امیدواریم پاسخی از جانب شما دریافت کنیم.


۲: من یکی از افتخارات زندگی خود را در رکاب شخص دکتر مهدی خزعلی بودن می دانم.

از زمانی که توانستم از نزدیک با شخص دکتر خزعلی همکاری داشته باشم ، به دفعات دیدم که در یکی از 

شبکه های ماهواره ای هر دو بزرگوار در باب یک موضوع دعوت و مشغول گفتگو بودید.

اصلا و ابدا نمی خواهم بحث توهم توطئه را باز کنم ، اما استاد عزیز هر دو مان در ایران زندگی می کنیم.ما هم به قانون اساسی التزام داریم.

اما چگونه است یکی از کلیه امکانات می تواند استفاده کند و دیگری در کشور خود و در میان هشتاد میلیون جمعیت در سلول انفرادی.

این سوال را هم بارها از شما کرده اند و حضرتعالی به گونه استادانه به آن پاسخ داده اید.

باور بفرمایید هرچه تلاش می کنم برایم قابل هضم نیست تا این حد شباهت و در عین حال تا این حد تفاوت.

مثال:

 دکتر صادق زیباکلام در مناظره ای با آقای رسایی جمله ای می فرمایید با این مضمون:

اگر آمریکا ستیزی را از رهبری بگیریم ، رهبری چه مطلبی برای گفتن دارد (این جمله در مناظرات قبلی به آقای رسایی گفته میشد).

دکتر مهدی خزعلی:در سال اقتصاد مقاومتی از گلهای تریبون رهبری در مشهد انتقاد می کند با این نقل که ای کاش رهبری صرفه جویی را از گلهای تریبون خویش آغاز می کرد و ۲سال حکم زندان بابت این انتقاد دستمزدش میشود.

مطلب شما سنگین تر است یا انتقاد دکتر خزعلی.

جناب دکتر زیباکلام سخت است وقتی کسی را دوست داشته باشی و اما  مقابلش دچار تردید گردی.

امیدوارم که این بار پاسخی متفاوت از دفعات گذشته بفرمایید.

با تشکر 

مسعود مویدی



موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۵ ، ۱۹:۰۶
Massoud Moayedi

نامه به صادق زیباکلام

پنجشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۱۵ ب.ظ

البته  خوب می دانم که قرار نیست من بپذیرم.

اما بی شک می دانم این پاسخ شما  در من و بخشی از جامعه هدف شما ، یک دوگانگی  نسبت به شما ایجاد کرده که امیدواریم پاسخی از جانب شما دریافت کنیم.


۲: من یکی از افتخارات زندگی خود را در رکاب شخص دکتر مهدی خزعلی بودن می دانم.

از زمانی که توانستم از نزدیک با شخص دکتر خزعلی همکاری داشته باشم ، به دفعات دیدم که در یکی از 

شبکه های ماهواره ای هر دو بزرگوار در باب یک موضوع دعوت و مشغول گفتگو بودید.

اصلا و ابدا نمی خواهم بحث توهم توطئه را باز کنم ، اما استاد عزیز هر دو مان در ایران زندگی می کنیم.ما هم به قانون اساسی التزام داریم.

اما چگونه است یکی از کلیه امکانات می تواند استفاده کند و دیگری در کشور خود و در میان هشتاد میلیون جمعیت در سلول انفرادی.

این سوال را هم بارها از شما کرده اند و حضرتعالی به گونه استادانه به آن پاسخ داده اید.

باور بفرمایید هرچه تلاش می کنم برایم قابل هضم نیست تا این حد شباهت و در عین حال تا این حد تفاوت.

مثال:

 دکتر صادق زیباکلام در مناظره ای با آقای رسایی جمله ای می فرمایید با این مضمون:

اگر آمریکا ستیزی را از رهبری بگیریم ، رهبری چه مطلبی برای گفتن دارد (این جمله در مناظرات قبلی به آقای رسایی گفته میشد).

دکتر مهدی خزعلی:در سال اقتصاد مقاومتی از گلهای تریبون رهبری در مشهد انتقاد می کند با این نقل که ای کاش رهبری صرفه جویی را از گلهای تریبون خویش آغاز می کرد و ۲سال حکم زندان بابت این انتقاد دستمزدش میشود.

مطلب شما سنگین تر است یا انتقاد دکتر خزعلی.

جناب دکتر زیباکلام سخت است وقتی کسی را دوست داشته باشی و اما  مقابلش دچار تردید گردی.

امیدوارم که این بار پاسخی متفاوت از دفعات گذشته بفرمایید.

با تشکر 

مسعود مویدی

۳ شهریور ۹۵




موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۴:۱۵
Massoud Moayedi

درد دلی با دوستان دکتر خزعلی

سه شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۵، ۰۸:۴۸ ق.ظ

‌ ‌ ‌ درد دلی با عزیزان و دوستان محترم ،منتقدین دکتر خزعلی 
شما همگی با تفکر و مشی دکتر خزعلی و هزینه ای که ایشان داده اند تا امروز شما تبدیل به منتقد دکتر خزعلی شوید را فراموش کرده اید؟
صرفا جهت یادآوری:
روزگاری مردی در این کشور از مشهد تا قم و شرق تهران به غرب و از شمال تا جنوب  و از این فرد تا آن یکی به راه افتاده بود و از همه رجال سیاسی دعوت میکرد تا در انتخابات ۹۲شرکت کنند .
جناح حاکم که نمی توانست این حرکت را تحمل کند وی را به زندان انداخت و به وی رسما گفت:تا ۳روز بعد از انتخابات (به شرط آرامش جامعه)در خدمت ما هستی.
در آن روزگار وی این حبس را نیز مغتنم شمرده در زندان نیز به دعوت از  به ظاهر دوستان برای حضور در انتخابات ادامه داد .
در آن روزگار همان کسانی که امروز ادعای حمایت از ورود هاشمی به انتخابات را دارند ، به وی انگ عامل اطلاعات بودن را زدند و کاری کردند تا بعد ۶۸ ساعت از بند عمومی ۳۵۰به سلول انفرادی انتقال یابد .
 ﭐن روز می گفتند خزعلی عامل اطلاعات است تا تحریم را بشکند،غافل از اینکه همان ۶۸ ساعت کافی بود، تا امروز دوستان ، مدعی حمایت از هاشمی باشند.
اعتصاب غذای خشک وی باعث شد تا در نهایت هاشمی در لحظات آخر ثبت نام کند .تنور انتخابات ۹۲ به قیمت جانش گرم شد و حالا ، هم از زندان صدای دعوت امده بود و هم مردم مشتاق تر شده بودند به حضور در انتخابات (تغییر قیمت دلار خاطرتان هست؟).
هاشمی رد صلاحیت شد و حالا دو گزینه عارف و روحانی روی میز اصلاح طلبان مطرح.
مرد و مردانه کدام ما به روحانی در حالت طبیعی و نرمال ،حتی  بعد از رد صلاحیتی هاشمی و آغاز کارزار تبلیغات کاندیداها رای می دادیم؟.
تا ۷۲ ساعت آخر و لبیک به ندای سید خندان و هاشمی رفسنجانی، چند نفر از ما ،انتخابمان روحانی بود؟!! .
ما از سبد آقای جنتی و بعد از روال طی شده به روحانی رسیدیم.
حال چطور هزینه داده های آن روزگار نباید سخنی بگویند  و اتفاقا کسانیکه در جریان کامل داستانهای آن روز هستند می خواهند دست خود را بر زبان و دهان وی گذارند که امروز نقد نکن .
به راستی چرا اگر هر کسی که ان روزها هزینه ای داده نباید سخنی بگوید تا مبادا حمل بر تخریب گردد.
درد اینجا بیشتر می گردد که امروز هم ایشان همان روند عملیاتی شده در ۹۲ و۸۸ و تمام این دوران را عنوان می کند و انگ مبتکر تفکر عبور از روحانی برپیشانیش می خورد، ان هم از دوستانش
«من از بیگانگان هرگز ننالم 
که هرچه کرد با من آشنا کرد»
و اما یک سوال:
اگر امروز بجای یک نفر در جبهه اصلاحات،فرضا ۶ نفر ،که در بدنه اصلی اجتماع و در بین مردم پایگاه و اعتباری دارند،کاندیدای ریاست جمهوری شوند و در نهایت با یک اجماع (چه تایید صلاحیت شده و چه رد صلاحیت شده)به نفع رییس جمهور سابق کنار روند  
 ،این بد است ؟
فکر نمی کنید احتمال دارد روحانی این دوره هم در همان مرحله اول ،اما نه با ۲۵۰هزار رای اضافه،مجدد به پاستور برود.
آیا برای خود روحانی هم اعتبار بیشتری نخواهد داشت؟!!.
من درکلام دکتر خزعلی حرفی غیر از این نمی بینم .
بارها گفته :که در نهایت انتخاب ما از سبد شورای نگهبان آقای روحانی ست.
حال چرا ما به مطالب کاملا دقت نمی کنیم ،خود معمایی شده برای من.

در ضمن، عزیزان نگران دولت روحانی ، ان روزی که هزینه نداده ها نظر بر کنار رفتن وی (روحانی)و قهرمان شدنش می دادند ، چرا سکوت کردید؟!!.
مگر دکتر زیباکلام نگفت:
👈روحانی به نفع ...از انتخابات ریاست  جمهوری  ۹۶ کنار بکشد و در تاریخ انقلاب اسلامی ایران قهرمان ملی شود👉

کجا شنیده اید دکتر خزعلی گفته :
که روحانی  کنار بکشد.
و در نهایت 
«بیایید کمی منصفانه تربه پیرامون خود بنگریم »
ارادتمند تمامی شما عزیزان و بزرگواران


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۴:۱۱
Massoud Moayedi