دلنوشته های مسعود مویدی

مجموعه مقالات اجتماعی و سیاسی به قلم مسعود مویدی

دلنوشته های مسعود مویدی

مجموعه مقالات اجتماعی و سیاسی به قلم مسعود مویدی

طبقه بندی موضوعی

۱۰ مطلب در اسفند ۱۳۹۵ ثبت شده است

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۲۳:۱۷
Massoud Moayedi


مهدی خزعلی نفس می کشد. مورد حمله واقع می شود!image

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۳۸
Massoud Moayedi


‍ ( این هم کاندیدای لیست امید قم! به توصیه حضرات مدعی اصلاح طلبی!
یکی از افتخارات دکتر علی شکوری راد در انتخابات هفتم اسفند ۹۴ قرار دادن لاریجانی در لیست امید قم بود.

۸ دی ماه ۹۵
علی لاریجانی(رییس مجلس):
قیام ملت در ۹ دی را قدر می نهیم و گرامی می داریم.
ملت رشید ای ایران پس از ماه ها کشمکش سیاسی داخلی و فتنه گری های گوناگون، مخصوصا پس از اقدامات سخیف و شنیع روز عاشورا ی آن سال، با حضور خود تیغی بر ناراستی ها و ظلم بر انقلاب کشید.
..........
متن بالا بخشی از فرمایشات، لاریجانی شما، در ۸ دی امسال در مجلس بود.
جناب دکتر شکوری راد ای کاش کمی برای آن روزها  و ظلمی که بر مردم وارد شد، احترام می گذاشتید.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۲۱:۳۵
Massoud Moayedi

[جناب آقای جواد امام
دفاع شما از شوهر خاله همسرتان (عرب سرخی) را خواندم!
موارد ذیل لازم به تذکر است:
1- هیچ کس نگفته است که عرب سرخی فرحبخش را تازیانه و مشت و لگد زده است، آدرس عوضی دادن برای رد گم کردن موضوع است، سال هاست که همه جا می گویند که عرب سرخی جناب علیخانی را شلاق زده است، دهها لینک خبری از سالها پیش موجود است. این مسئله هم ربطی به دکتر خزعلی نداشت، مدعی عرب سرخی اصحاب سینما هستند!
2-  در مورد عدم ارتباط دکتر خزعلی با سعید امامی و تهیه کنندگان هویت نیز از سال 76 تا کنون بیش از صد مقاله و مصاحبه از دکتر خزعلی هست و مستندات در اینترنت بقدر کافی وجود دارد، این شبهه نیز مغرضانه توسط شوهر خاله همسر شما منتشر شد، در حالی که همه می دانند در تهیه هویت دکتر خزعلی هیچ نقشی ندارد! این هم یک بداخلاقی دیگر از فرصت طلبانی که در اصلاحات نفوذ کرده اند!
3- دکتر خزعلی نقدی سازنده از دولت روحانی داشته و دارد و شما که نقد را برنمی تابید، مخالف "آزادی نقد و بیان " هستید.
4- دکتر خزعلی به گذشته بسیاری از منفعت طلبان نفوذی در اصلاحات نقد دارند و این را نشانه " آزادی اندیشه، بیان و نقد " می دانند، شما که هنوز قدرت ندارید، با اولین نقد سیل تهمت و افترا را نثار منتقد می کنید، اگر قدرت داشته باشید، چه خواهید کرد؟!
5- دکتر خزعلی هم بسیجی خیبر است و در دفاع از این مرز و بوم آماج ترکش ها شده است و حق دارد کسانی را که با بالا رفتن از دیوار سفارت موجب جنگ شدند - و امروز خود راپدرخوانده اصلاحات می دانند - نقد کند!   او در انقلاب و جنگ و جنبش سبز بیش از همه شما هزینه داده است و متاسفانه از برخی مدعیان اصلاحات ضربه خورده است!  اگر دردهایش را از درون زندان بر لب جاری کند، مردم به روی برخی اصلاح طلبان خدو خواهند انداخت!
 دردهایش را ما در خلوت سرای قلم شنیده ایم، اما هنوز در رسانه ها بر زبان جاری نکرده است!  بگذارید حرمت ها حفظ شود، سینه او پر از درد است و از زخم خنجر کین برادر بر پشتش می سوزد و می نالد!
وای به روزی که این زخم سرباز کند و مردمان این دمل چرکین را ببینند!
6- در خاتمه با توجه به این که شما اسپانسر مالی بخشی از اصلاح طلبان هستید و به برکت پول و سفره پهنتان جایگاه رفیعی در بین اصلاح طلبان دارید، تقاضا دارد برای  گسترده ماندن سفره اصلاحات، سعی فرمایید این تندی ها به بسیجی خیبر کمتر شود، چرا که با شناختی که من از دکتر خزعلی دارم، در برابر فشار خم نمی شود و محکم تر می ایستد!  و اگر بنا بود فشار شما او را نرم کند، فشار انفرادی و اعتصاب غذا و 12 پرونده محکومیت او را نرم می کرد(مثل دوستان مدعی اصلاحات شما که مصاحبه های کذایی کردند!)
ما تا آخر در کنار بسیجی خیبر و زندانی مقاوم جنبش سبز - که هرگز دست از اصلاح و مبارزه با فساد بر نداشت – خواهیم ایستاد.
مسعود مویدی
مسئول کمیته اجرایی سرای قلم


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۲۰:۱۲
Massoud Moayedi

[Forwarded from اتچ بات]
‍ (https://attach.fahares.com/4vSIEdzM9jwzLKXqnC+gRg==) جناب آقای جواد امام
دفاع شما از شوهر خاله همسرتان (عرب سرخی) را خواندم!
موارد ذیل لازم به تذکر است:
1- هیچ کس نگفته است که عرب سرخی فرحبخش را تازیانه و مشت و لگد زده است، آدرس عوضی دادن برای رد گم کردن موضوع است، سال هاست که همه جا می گویند که عرب سرخی جناب علیخانی را شلاق زده است، دهها لینک خبری از سالها پیش موجود است. این مسئله هم ربطی به دکتر خزعلی نداشت، مدعی عرب سرخی اصحاب سینما هستند!
2-  در مورد عدم ارتباط دکتر خزعلی با سعید امامی و تهیه کنندگان هویت نیز از سال 76 تا کنون بیش از صد مقاله و مصاحبه از دکتر خزعلی هست و مستندات در اینترنت بقدر کافی وجود دارد، این شبهه نیز مغرضانه توسط شوهر خاله همسر شما منتشر شد، در حالی که همه می دانند در تهیه هویت دکتر خزعلی هیچ نقشی ندارد! این هم یک بداخلاقی دیگر از فرصت طلبانی که در اصلاحات نفوذ کرده اند!
3- دکتر خزعلی نقدی سازنده از دولت روحانی داشته و دارد و شما که نقد را برنمی تابید، مخالف "آزادی نقد و بیان " هستید.
4- دکتر خزعلی به گذشته بسیاری از منفعت طلبان نفوذی در اصلاحات نقد دارند و این را نشانه " آزادی اندیشه، بیان و نقد " می دانند، شما که هنوز قدرت ندارید، با اولین نقد سیل تهمت و افترا را نثار منتقد می کنید، اگر قدرت داشته باشید، چه خواهید کرد؟!
5- دکتر خزعلی هم بسیجی خیبر است و در دفاع از این مرز و بوم آماج ترکش ها شده است و حق دارد کسانی را که با بالا رفتن از دیوار سفارت موجب جنگ شدند - و امروز خود راپدرخوانده اصلاحات می دانند - نقد کند!   او در انقلاب و جنگ و جنبش سبز بیش از همه شما هزینه داده است و متاسفانه از برخی مدعیان اصلاحات ضربه خورده است!  اگر دردهایش را از درون زندان بر لب جاری کند، مردم به روی برخی اصلاح طلبان خدو خواهند انداخت!
 دردهایش را ما در خلوت سرای قلم شنیده ایم، اما هنوز در رسانه ها بر زبان جاری نکرده است!  بگذارید حرمت ها حفظ شود، سینه او پر از درد است و از زخم خنجر کین برادر بر پشتش می سوزد و می نالد!
وای به روزی که این زخم سرباز کند و مردمان این دمل چرکین را ببینند!
6- در خاتمه با توجه به این که شما اسپانسر مالی بخشی از اصلاح طلبان هستید و به برکت پول و سفره پهنتان جایگاه رفیعی در بین اصلاح طلبان دارید، تقاضا دارد برای  گسترده ماندن سفره اصلاحات، سعی فرمایید این تندی ها به بسیجی خیبر کمتر شود، چرا که با شناختی که من از دکتر خزعلی دارم، در برابر فشار خم نمی شود و محکم تر می ایستد!  و اگر بنا بود فشار شما او را نرم کند، فشار انفرادی و اعتصاب غذا و 12 پرونده محکومیت او را نرم می کرد(مثل دوستان مدعی اصلاحات شما که مصاحبه های کذایی کردند!)
مسعود مویدی
مسئول کمیته اجرایی سرای قلم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۲۷
Massoud Moayedi

[Forwarded from سرای قلم]
" عرب سرخی،شکنجه گر اوین و تازیانه به دست ارشاد"
استاد عزیز و بزرگوار جناب آقای دکتر مهدی خزعلی
ضمن عرض سلام و تهیّت خدمت حضرتعالی و آرزوی بهترین ها برای شما، پیرو اتفاقاتی که در روزهای اخیر افتاده و حمله ناجوانمردانه شکوری راد و عرب سرخی به شما، با توجه به ارادت حقیر به شما، لازم می دانم نکاتی را خدمت حضرتعالی  یادآور شوم
همانگونه که مستحضرید، بعد از اعلام کاندیداتوری شما برای حضور در انتخابات ریاست جمهوری ۹۶ و تدوین میثاق نامه برای اخذ تعهد از رییس جمهور منتخب در سال ۹۶، انتظار حمله از سمت جناح حاکم و برخی از حضرات فرصت طلب که تنها و تنها نامی از اصلاح طلبی را با خود یدک می کشیدند در جبهه اصلاحات به دنبال جلب منافع فردی اند وجود داشت.
استباط من در مورد انتشار مقدمه کتاب هویت به قلم جنابعالی حرکتی مشترک از طرف جناح حاکم و منفعت طلبان نفوذی در اصلاح طلب می باشد تا بتوانند به حرکت خود ادامه دهند و بدون هیچ دغدغه ای ۴سال دیگر هم دست در دست هم میهن خویش را کنند آباد!
استاد عزیز؛ در بررسی عملکرد برخی از آقایان که امروز داعیه اصلاح طلبی دارند همان بس که حضرات انحصار و خودکامگی در جبهه اصلاحات را به حد اعلای خود رسانده اند. اگر امروز جناح حاکم در مسند قدرت، برخی حضرات مدعی اصلاح طلبی را به بهانه منافع ملی و دینی رد صلاحیت می کند، آقایان اصلاح طلب هنوز به قدرت نرسیده و بر اساس منافع شخصی دوستان خود را رد صلاحیت می کنند!
قدرت اقایان در دهه ۶۰ هنوز فراموش نشده و بر کسی پوشیده نیست
 هنوز آوای نطق دوستان از تربیون مجلس که فریاد می زدند پول داریم، سلاح داریم، جوان داریم، بسیجی داریم و در نتیجه می بایست به جنگ با امریکا برویم، گوشمان را نوازش می دهد.
هنوز فراموش نکرده ایم که در داستان اعتراض حضرات به رد  صلاحیتشان در مجلس ششم، آقایان آرزو می کردند اتفاقی نیافتد و تایید صلاحیت نشوند.
نکته جالب اینکه اگر دوستان ملی، مذهبی در دولت موقت،  احساس کردند در قوه اجرایی نمی توانند مفید باشند وارد قوه مقننه شدند، حضرات با در دست داشتن دو قوه اجرایی و مقننه اصرار به خروج از حاکمیت داشتند و بعد از اینکه مجلس هفتم و شورای دوم را از دست دادند تا همین امروز به پستی همچون بخشداری هم راضی هستند.
هنوز فراموش نکرده ایم،  زیرا که هر روز چوب عملکرد آقایان در مجلس ششم و دقیقا زمانی که زلزله بم را با خاک یکسان کرده بود و آقایان مدعی بودند که با وجود ترین و بهترین نیروهای انقلابی هستند، اما از بم خبری نداشتند و این غفلتشان را جناح حاکم هنوز بر سر ما می کوبند.
استاد عزیز؛   اصلا و ابدا قصد ندارم به واسطه عملکرد دیروز کسی، امروزش را زیر سوال ببرم اما نکته ای چند روز قبل ذهن مرا به خود مشغول کرد.
خاطرتان هست در پاسخ عزیزی به نام کوشا در ارتباط با گذشته آقای عرب سرخی  اشاره به تندروی او در دوران حراست وزارت ارشاد و شلاق به دست شدنش داشتید.
وقتی مطلب منتشر شد، جناب عرب سرخی در پاسخ به این مطلب به ارسال استیکر خنده 😂 بسنده کرد!!!  گویی می خواهد با این خنده منکر جنایت دهه شصت خود شود!😂
 اینجا ست که باید از جناب عرب سرخی سوال کرد که حضرت آقا مگر شما نبودید که در مقابل آقایان انوار و بهشتی  به آقای علی خانی شلاق زدید. شما که از اوین شلاقتان را به وزارت ارشاد اسلامی می آورید و هنرمندان را تازیانه می زنید،چگونه منکر اعمال خود در دهه شصت می شوید؟!
جناب آقای خزعلی بزرگوار به شلاق در وزارت ارشاد بسنده نکنید، رد پای عرب سرخی را در اتاق های بازجویی اوین در دهه  شصت می توانید پیدا کنید. او که با افتخار از شکنجه سعادتی سخن می گوید و بخود می بالد که او توانسته است زیر شکنجه وی را وادار به اقرار کند و سپس اعدام، چه می گوید؟!
استاد عزیز؛ با توجه به شناختی که از روحیات شما دارم، سوالی برایم پیش آمده.   چرا با کسی که منکر عملکرد خود در بازه ای از زمان گذشته است وارد چالش می شوید؟
بزرگوار همان گونه که بسیاری از دوستان از جنابعالی درخواست کردند که شخصا وارد این مسله نشوید، من نیز عاجزانه از شما درخواست می کنم تا وارد این بازی ها نشوید و به کار اساسی خود بپردازید.
جناب دکتر خزعلی عزیز بی تعارف بگویم در شان شما نیست با کسانی که حتی بازیگر محبوب مردم را برنمی تابد و او را زیر تازیانه می گیرد و ممنوع التصویر می کند  وارد بحث شوید.
ارادتمند شما
مسعود مویدی
@sarayeghalam
لینک روایت شلاق خوردن جمشید هاشم پور
http://www.dolatebahar.com/view/259687/%D9%85%D8%A7%D8%AC%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%85%D9%85%D9%86%D9%88%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%AA%D8%B5%D9%88%DB%8C%D8%B1%DB%8C-%D8%AA%D9%84%D8%AE-%D8%AC%D9%85%D8%B4%DB%8C%D8%AF-%D9%87%D8%A7%D8%B4%D9%85-%D9%BE%D9%88%D8%B1-%D9%81%DB%8C%D8%B6-%D8%A7%D9%84%D9%84%D9%87-%D8%B9%D8%B1%D8%A8-%D8%B3%D8%B1%D8%AE%DB%8C-%D8%AF%D8%B1-%D8%AD%D8%B6%D9%88%D8%B1-%D9%85%D8%A

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۱۹:۱۲
Massoud Moayedi

[Forwarded from سرای قلم]
جناب آقای عرب سرخی؛
 سلام علیکم
جنابعالی امروز مطلبی از کانال تهران تایمز (کانال نزدیک به دکتر شکوری راد) در گروه جبهه اصلاحات طلبان فرستادید و در پاسخ به یکی از اعزه گروه فرمودید که مطلب مربوط به آن کانال است و جنابعالی تنها و تنها رسالت ارسال آن در گروههای تلگرامی را دارید.
 بزرگوار، انتظار ندارید که باور کنیم تمامی این موارد اتفاقی است و شما نیز پیرو رسالت ارسال مطالب، این را نیز ارسال کرده اید.
اما چند سوال:
۱: موضع  حضرتعالی و همفکران شمادر جبهه مشارکت در قبال انتخابات ۹۲ از اول چه بود؟ (تحریم👉)
۲: ریاست جمهوری آقای روحانی حاصل کدام فرایند بود؟
مگر غیر این است که بعد از رد صلاحیتی آقای هاشمی، دوستان با اجماع بر نام روحانی، ایشان را از ته لیست به صدر آورده تا در نهایت بر صندلی قدرت جلوس کرد.
حضرت آقا، شک ندارم که میدانی اما چند نکته را یادآوری می کنم.
امروز شما داعیه حمایت بی چون و چرا از دولتی را دارید که اولا منکر وجود شخص شما برخی از اعضا خانواده محترم شما و بسیاری از همفکران شما است.(انکار روحانی مبنی بر وجود زندانی سیاسی در کشور).
درثانی اگر نبودند امثال مهدی خزعلی که شهر به شهر دوره بیافتند و بزرگان را ترغیب به حضور در انتخابات کنند، روحانی کجا بود!!!
۲: می گویند حقیقت تلخ است.
در یک ملاقاتی که چند وقت قبل با آقای تاجزاده داشتیم، بعد از شنیدن خاطرات ایشان از انتخابات ۹۲ و اینکه چه شد تا از تحریم انتخابات در آن سال به روحانی رسید و در نهایت به وی رای داد،
دکتر خزعلی، موضوع مطلوب بودن ساز و کار انتخابات را مطرح کرد و اینکه هر کسی که احساس کرد می تواند مفید باشد، باید کاندیدا شود تا در نهایت همه بر یک نام اجماع و ائتلاف کنند، اقای تاجزاده  فرمود که روش عالیست اما ما جنبه ان را نداریم، به یاد سال ۸۴ و دکتر معین افتادم و اینکه با این همه اشتباه بزرگ ، چطور باز هم خود را محق می داند و این بار هم اشتباهی دیگر.
۳: من نمی دانم شخصی که اصول اخلاقی رابرای خود تعریف نکرده چگونه خود را مصلح دانسته و ادعای اصطلاح طلبی دارد.
انگ زدن بسیار آسان است، تمام مشکلاتی که امروز به واسطه آن باعث شده تا همفکران مشارکتی شما به خود این جسارت را داده و با انگ زدن تصمیم به حذف آن بگیرند، در یک جمله خلاصه می شود.
« خسارتی که مشارکت بر سر ملت ما آورد، از خسارتی که سازمان مجاهدین خلق بر سر این ملت آورد بیشتر است».
حضرت آقا اگر دوستان شما از این جمله ایشان گله دارند، نیازی  به انگ نیست.
بسم الله تربیون سرای قلم در خدمت شما.
بفرمایید و در باب این موضوع مناظره کنید. اگر بر حق هستید دیگر چرا کارهای غیر اخلاقی می کنید تا من نوعی اگر درصد اندکی هم نسبت به این تحلیل شک داشته باشم، بپذیرم که پر بیراه هم نمی گوید.
آخر از کجایش برایتان بگویم.
✅از اشغال سفارت آمریکا بگویم و اینکه هیچوقت اشغال گران سفارت از عملکرد خود اعلام ندامت و پشیمانی نکردند.
✅از زمانی که عده ای در مجلس صدام را خالدابن ولید نامیدند و بجز صحن مجلس، در دانشگاه تهران  بهزاد نبوی به سخنرانی پرداخت تا در سپاه صدام به مقابله با آمریکا بروند.
✅مجلس ششم و شورای شهر دوم هم که اظهر من الشمس است.
✅چه کسانی  و از کدام طیف اصلاحات بعد از رای دادن آقای خاتمی در دماوند تصمیم به عبور از وی گرفتند و چه هتاکی هایی به وی نکردند!؟
✅جناب عرب سرخی چه کسانی در ستاد میر حسین بر وی جبر کردند تا در انتخابات ۸۸ اعلام پیروزی کند  و حتی از وی  خواستند تا وزارت کشور را تسخیر کند، نکته جالب اینکه بعدها گفتند که میرحسین سرخود دست به چنین کاری زده.
✅بزرگوار خروجی معین تایید صلاحیت شده با حکم حکومتی چه شد؟   کدام یک از عزیزان اصرار به حضور وی داشتند و با اطمینان خبر از رای هفده میلیونی ایشان می دادند!!!؟؟
بزرگوار چند نمونه از اشتباهات دوستان شما در مشارکت را خدمت حضرتعالی یادآوری کردم که بعد از آن از شما مجدد این را بپرسم که آیا  فکر نمی کنید بلایی که مشارکت با خروجی احمدی نژاد بر سر این ملت آوردند کم از بلایی نبود که مجاهدین خلق بر سر ما آوردند.
هنوز زمان آن نرسیده که دوستان اتحاد ملت، مشارکتی های دیروز کمی هم عرصه را بر دیگر دوستانشان باز گذارند و از این استبداد رای دراصلاحات دست بردارند.
امروز دوستان شما در مشارکت قدرت ندارند والا شک نکنید که اگر حاکمیت اندیشه را در زندان می کند، دوستان شما ترور شخصیت می کنند و واویلا به روزی که بر قدرت چنبره بزنند.
مجددا از شما و دیگر عزیزان می خواهم بجای درج مطالبی که تنها و تنها تهمت و کذب محض است، بر سر میز مناظره سرای قلم حاضر شوید و با خلوص نیت اگر اشتباهی هم در گذشته رخ داده بپذیریم، و هیچگاه از اصول  اخلاقی خود عقب گرد نکنیم. زیرا که اصلاحات بدون اصول می شود تهمت و انگ زدن.
مسعود مویدی
مسئول کمیته اجرایی سرای قلم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۵۸
Massoud Moayedi

[Forwarded from سرای قلم]
گزیده ای از سفر به کربلا
۱: ساعت ۲۴ از تهران به سمت همدان به راه افتادیم. بنا بود دوستانی از سرا هم ما را همراهی کنند که متاسفانه نشد!
 به همراه دکتر و آقای حسینی به راه افتادیم.
 از همدان راه به دو قسمت تقسیم می شود، یکی به سمت کرمانشاه و دیگری به سمت سنندج.
مسیر راه ادامه می دهیم تا به گردنه ای ( گردنه صلوات آباد)می رسیم. در پاسخ به سوال دکتر مبنی بر اینکه کجا هستیم می گویم نزدیکی کرمانشاه، و حال انکه در ۵ کیلو متری سنندج بودیم( من چه کردی هستم که سنندج را نمی شناسم).
۲ ساعتی راهمان دور شد.
بعد از عبور از  کامیاران،به مرور به ایستگاههای صلواتی می رسیم که آنرا موکب می نامند(موکب در زبان عربی همان ایستگاههای صلواتی خودمان ست)
این موکب ها هم برای خود حکایت مفصلی دارد!
بعد از کرمانشاه تمامی راهها به سمت مهران بسته است. یکی از مامورین در پاسخ به چگونگی رسیدن به ایلام می گوید: ۳۵ کیلومتر جلوتر راهی وجود دارد، اما به کلام مامور اعتمادی نداریم و طی تماس های مکرر با ایلام ، بالاخره از مسیری که احتمالا منظور ان مامور هم بود، به سمت ایلام به راه می افتیم.
تا ایلام در سه نقطه مسیر را بسته اند و سماجت دکتر و گاه امتناع از دستور مامور مبنی بر برگشت به سمت کرمانشاه، در نهایت به ایلام رسیدیم.
تا ساعت ۲ بامداد که به سمت مرز به راه افتادیم، میهمان دوستان ایلامی دکتر بودیم، و ساعت ۲ بامداد به سمت مهران براه افتادیم.
 صحنه هایی زیبا، که تنها حسین ع می تواند آنرا خلق کند ، حیرت زده ام کرده بود، از خانواده ای که بدون گذرنامه و تنها و تنها به عشق حسین شان به راه افتاده بودند و در مسیر بازگشت با آنها روبرو شدیم، تا جوانی در نقطه صفر مرزی که می گفت حاضر ست ده ها ضربه باتوم بخورد اما اجازه دهند به آن طرف مرز برود، تا مردمی که دور مامور نیروی انتظامی جمع شده بودند و به هر روشی و طریقی متوسل می شدند بلکه بتوانند از مرز عبور کنند، جوانانی که روزها بود در مرز اطراق کرده بودند تا شاید کور سوی امیدی پیدا شود. اینها همان جوان هایی هستند که در استادیوم ها ادبیاتی خاص دارند، خدایا ادبیات استادیومی آن ها را باور کنم یا کلام مرزی شان را؟
 در بهت و حیرت بودم که صدای مامور گارد ویژه در گوشم طنین انداخت «ما با این لباس ها سردمان شده، شما چرا سردتان نیست؟»
حالا کمی کلام دکتر را که می گفت اوباما هم در ضیافت حسین دیگ غذا هم می زند ملموس تر می شد!
در نقطه صفر مرزی مهران، زندگی رنگی دیگر داشت،  براستی تا نبینی نمی توانی درکش کنی، و من در این دنیا غرق که خود را در یک موکب که اصفهانی ها برپایش کرده بودند یافتم. تمامی لحاظ شیرین به کنار، تا اینکه دکتر از بیتی که در محل موکب نقش بسته بود ایرادی گرفت، متولی انجا بدون هیچگونه تکبر و اتفاقا با اصرار از دکتر مدد می خواست تا اگر اشکالی در آن وجود دارد حل کند، میدانم اگر همین اتفاق در تهران ما می افتاد، حداقل یک ناسزا ولو در دل نثار دکتر می شد، اما اینجا...!!
۷: مجددا در مهران و در مسیر بازگشت چرخ دستی نظرم را جلب کرد که در آن از اسباب سفر تا کودکی در کنار مادربزرگ همگی براحتی جاخوش کرده بودند، و وقتی که چرخ دستی را به جلو هدایت می کرد، همه متحیر به آن نگاه می کردند، گویی اولین صحنه است که در این مکان به چشم می خورد و حال آنکه آنجا سرشار از این تصاویر بود.
حدودا از ساعت ۳ تا ۶ بامداد از مهران
تا نقطه صفر مرزی مداوم از این لحظات می دیدم و هر بار صحنه ای زیباتر از قبلی.
در مهران شخصی کتب نهج البلاغه را بساط کرده بود.
هر جلد 10000 تومان؟!!
دکنر از فروشنده پرسید که قیمت را درست می گویی؟!
 و فروشنده در پاسخ به دکتر می گوید که اصلا قیمت مهم نیست، مهم  استقرار هر یک از این کتب در خانه خلق الله است.
تا دلتان بخواهد تابلو هایی از این دست در مسیر دیدم، اما شاهکار این نقاش را در مسیر برگشت با جان و دلم لمس کردم.
در مهران، گاه و بیگاه صحنه هایی دیدم که تنها حسین می تواند نقاش آن باشد، اما در مسیر بازگشت، بعد از کرمانشاه به سمت همدان صحنه ای دیدم که دیگر آرام و قرارم را بهم ریخت!
در یکی از موکب های بین شهری، صفی برای دریافت سهمیه شام برپا بود، جوانی آمد و به بانی موکب گفت که به جای یک نفر سهمیه، به وی سهم دو نفر را بدهند، با این دلیل که بیماری در اتومبیل دارد. مسوول پخش غذا از تحویل دو سهم به وی خودداری کرد و جوان با صدایی بلند گفت که: گمان می کنی تو بانی این موکب هستی. صاحب غذا امام حسین است و تو فقط وظیفه پخش آن را داری و رفت.
دوستان جوانی که غذا را پخش می کرد، بعد از اینکه متوجه مسئله شدند هراسان به دنبال جوان شاکی دویدند که:"ببخشید اشتباه شده "

[Forwarded from سرای قلم]
جوان شاکی رفت و جوانان موکب را گویی دنیا بر سرشان آوار شده!
مات و مبهوت این داستان بودم که دکتر را گم کردم.
دکترکجا بود؟!
دکتر با یک کهنه به دست مشغول پاک کردن میز زائرین بود، گویی عمری در  رستوران کار کرده است. تنها دکتر نبود، خیلی های دیگری نیز بودند که به زعم من در جایگاه دکتر و مهندس بودند و حالا آمده بودند تا خدمتگزار زار حسین ع باشند. اینجا دنیا و کار دنیا تماما برعکس است. براستی که اینجا از زمین به آسمان می بارید.
 بالاخره این سفر به پایان رسید، اما سفری به یک گالری نقاشی که نقاش آن همه را مبهوت خود کرده. از اوباما و گاندی تا یک عالم از ۱۴۰۰ سال قبل تا امروز.

حالا می توانم معنی این جمله
 «این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست»
را کمی درک کنم. البته اگر توانستم به حداقلی از درک رسیده باشم.

مسعود مویدی
۴ آذر ۹۵

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۱۸
Massoud Moayedi

[Forwarded from اتچ بات]
‍ (https://attach.fahares.com/Cl9Ebxz23O/EJnQ1ZxAmIQ==) قصه فرهاد دنیا را گرفت ای پادشاه
دل به دست آوردن از کشورگشایی بهتر است

رهبری:
در مورد سوریه حرف ما محکم ترین حرف هاست.
ما میگیم ؛ آقا معنی نداره که از کشورهای گوناگون بیان ،دور هم جمع بشن ، راجع به فلان کشور قضاوت کنن که سیستم حکومتیش این باشه.!!!
راهش هم اینست که جنگ در سوریه تمام بشه.
اون وقتی تمام خواهد شد که محیط امنش به وجود انتخابات بشه،
«دیگه از این حرف منطقی تر»

دکتر مهدی خزعلی:
بعد از روی کار آمدن آقای روحانی مذاکراتی شد.آقای سلیمانی هم پذیرفت در سال ۲۰۱۴با انتخابات بشار برود،یعنی صبر کنیم تا آن سال با انتخابات جابجا شود، تا بتوان انتقال قدرت را مدیریت کرد.«خیلی قشنگ هم میشد»
درست است از ۲۰۱۱ تا ۲۰۱۴ ،سه سال خرابی برای سوریه ببار می آمد،ولی می توانستیم اینجا جابجایی قدرت را انجام دهیم.
اما آقایان تصمیمشان عوض شد و باز دوباره بشاراسد با یک رای نجومی رییس جمهور شد....

این مرد نامش مهدی خزعلی ست
اگر فریاد می زند دشمن نیست؛
فقط بیش شما دلسوز انقلاب است


مسعود مویدی
۹۵/۷/۱

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۱۱
Massoud Moayedi

[Forwarded from اتچ بات]
‍ (https://attach.fahares.com/O22N9zwh4LaaB9G7a8BXoA==) ‍ اینجا ایران است
این مرد، مهدی خزعلی ست.
فرزند آیت الله خزعلی
بسیجی خیبر
برخلاف آقازاده ها دنبال منصب و جاه نیست.
«یادآور خیبری آژانس شیشه ای "
گفت:من خیبریم،اهل نی ،هور و آب
همان که گفت: "سر زمین بودم با تراکتور ، که جنگ شد، جنگ که تمام شد منم برگشتم سر زمینم ،بی تراکتور!"

با شمام
شما سهمتونو دادین،
سهمتون همان نیش هایی بود که زدین،دستتون د رد نکنه...!!»
«من مهدی خزعلی هستم»
همان کسی که به صف مردم پیوست و همان بلای جانش شد..!
«من مهدی خزعلی هستم»
همان مهدی که سلاح در کف در سنگر خیبر ایستاد و قلم به دست در  سنگر اوین استوار ماند!
«من مهدی خزعلی هستم»
همان که فریاد مردم شد!
مگر رهبری نفرمود: "از کارهای بیهوده و شعارهای توخالی دست بکشید و به بحث های سازنده بپردازید"
و امروز به واسطه این فریادها برایش طومار جمع می کنند!
«من مهدی خزعلی هستم»
همان که با جمجمه متلاشی برادر پیمان بست ، تا نگذارد انقلاب به انحراف کشیده شود!
هم او که گفت: " خدایا؛  به قومی مبتلا شده ایم که احساس می کنند که  جز آنها کسی را هدایت نکرده و نمی کنی...!!!!"
«من مهدی خزعلی هستم»
با ایمانی راسخ و استوار، چون پدر؛
هر چند  برای شکسته نشدن حرمت مراسم عزای پدر - بخاطر تهدید عناصر معلوم الحال -  از شرکت در مراسم پدر محروم شد! و در گوشه ای آرام به نظاره مراسم پدر نشست ، لیک آنرا هم تحمل نکردند !
«من مهدی خزعلی هستم»
آری
ما مهدی خزعلی هستیم!
دوستان شما در سرای قلم


مسعود مویدی
29 شهریور 95

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۰۸
Massoud Moayedi