دلنوشته های مسعود مویدی

مجموعه مقالات اجتماعی و سیاسی به قلم مسعود مویدی

دلنوشته های مسعود مویدی

مجموعه مقالات اجتماعی و سیاسی به قلم مسعود مویدی

طبقه بندی موضوعی

۵ مطلب با موضوع «سخن روز» ثبت شده است

[Forwarded from سرای قلم]
گزیده ای از سفر به کربلا
۱: ساعت ۲۴ از تهران به سمت همدان به راه افتادیم. بنا بود دوستانی از سرا هم ما را همراهی کنند که متاسفانه نشد!
 به همراه دکتر و آقای حسینی به راه افتادیم.
 از همدان راه به دو قسمت تقسیم می شود، یکی به سمت کرمانشاه و دیگری به سمت سنندج.
مسیر راه ادامه می دهیم تا به گردنه ای ( گردنه صلوات آباد)می رسیم. در پاسخ به سوال دکتر مبنی بر اینکه کجا هستیم می گویم نزدیکی کرمانشاه، و حال انکه در ۵ کیلو متری سنندج بودیم( من چه کردی هستم که سنندج را نمی شناسم).
۲ ساعتی راهمان دور شد.
بعد از عبور از  کامیاران،به مرور به ایستگاههای صلواتی می رسیم که آنرا موکب می نامند(موکب در زبان عربی همان ایستگاههای صلواتی خودمان ست)
این موکب ها هم برای خود حکایت مفصلی دارد!
بعد از کرمانشاه تمامی راهها به سمت مهران بسته است. یکی از مامورین در پاسخ به چگونگی رسیدن به ایلام می گوید: ۳۵ کیلومتر جلوتر راهی وجود دارد، اما به کلام مامور اعتمادی نداریم و طی تماس های مکرر با ایلام ، بالاخره از مسیری که احتمالا منظور ان مامور هم بود، به سمت ایلام به راه می افتیم.
تا ایلام در سه نقطه مسیر را بسته اند و سماجت دکتر و گاه امتناع از دستور مامور مبنی بر برگشت به سمت کرمانشاه، در نهایت به ایلام رسیدیم.
تا ساعت ۲ بامداد که به سمت مرز به راه افتادیم، میهمان دوستان ایلامی دکتر بودیم، و ساعت ۲ بامداد به سمت مهران براه افتادیم.
 صحنه هایی زیبا، که تنها حسین ع می تواند آنرا خلق کند ، حیرت زده ام کرده بود، از خانواده ای که بدون گذرنامه و تنها و تنها به عشق حسین شان به راه افتاده بودند و در مسیر بازگشت با آنها روبرو شدیم، تا جوانی در نقطه صفر مرزی که می گفت حاضر ست ده ها ضربه باتوم بخورد اما اجازه دهند به آن طرف مرز برود، تا مردمی که دور مامور نیروی انتظامی جمع شده بودند و به هر روشی و طریقی متوسل می شدند بلکه بتوانند از مرز عبور کنند، جوانانی که روزها بود در مرز اطراق کرده بودند تا شاید کور سوی امیدی پیدا شود. اینها همان جوان هایی هستند که در استادیوم ها ادبیاتی خاص دارند، خدایا ادبیات استادیومی آن ها را باور کنم یا کلام مرزی شان را؟
 در بهت و حیرت بودم که صدای مامور گارد ویژه در گوشم طنین انداخت «ما با این لباس ها سردمان شده، شما چرا سردتان نیست؟»
حالا کمی کلام دکتر را که می گفت اوباما هم در ضیافت حسین دیگ غذا هم می زند ملموس تر می شد!
در نقطه صفر مرزی مهران، زندگی رنگی دیگر داشت،  براستی تا نبینی نمی توانی درکش کنی، و من در این دنیا غرق که خود را در یک موکب که اصفهانی ها برپایش کرده بودند یافتم. تمامی لحاظ شیرین به کنار، تا اینکه دکتر از بیتی که در محل موکب نقش بسته بود ایرادی گرفت، متولی انجا بدون هیچگونه تکبر و اتفاقا با اصرار از دکتر مدد می خواست تا اگر اشکالی در آن وجود دارد حل کند، میدانم اگر همین اتفاق در تهران ما می افتاد، حداقل یک ناسزا ولو در دل نثار دکتر می شد، اما اینجا...!!
۷: مجددا در مهران و در مسیر بازگشت چرخ دستی نظرم را جلب کرد که در آن از اسباب سفر تا کودکی در کنار مادربزرگ همگی براحتی جاخوش کرده بودند، و وقتی که چرخ دستی را به جلو هدایت می کرد، همه متحیر به آن نگاه می کردند، گویی اولین صحنه است که در این مکان به چشم می خورد و حال آنکه آنجا سرشار از این تصاویر بود.
حدودا از ساعت ۳ تا ۶ بامداد از مهران
تا نقطه صفر مرزی مداوم از این لحظات می دیدم و هر بار صحنه ای زیباتر از قبلی.
در مهران شخصی کتب نهج البلاغه را بساط کرده بود.
هر جلد 10000 تومان؟!!
دکنر از فروشنده پرسید که قیمت را درست می گویی؟!
 و فروشنده در پاسخ به دکتر می گوید که اصلا قیمت مهم نیست، مهم  استقرار هر یک از این کتب در خانه خلق الله است.
تا دلتان بخواهد تابلو هایی از این دست در مسیر دیدم، اما شاهکار این نقاش را در مسیر برگشت با جان و دلم لمس کردم.
در مهران، گاه و بیگاه صحنه هایی دیدم که تنها حسین می تواند نقاش آن باشد، اما در مسیر بازگشت، بعد از کرمانشاه به سمت همدان صحنه ای دیدم که دیگر آرام و قرارم را بهم ریخت!
در یکی از موکب های بین شهری، صفی برای دریافت سهمیه شام برپا بود، جوانی آمد و به بانی موکب گفت که به جای یک نفر سهمیه، به وی سهم دو نفر را بدهند، با این دلیل که بیماری در اتومبیل دارد. مسوول پخش غذا از تحویل دو سهم به وی خودداری کرد و جوان با صدایی بلند گفت که: گمان می کنی تو بانی این موکب هستی. صاحب غذا امام حسین است و تو فقط وظیفه پخش آن را داری و رفت.
دوستان جوانی که غذا را پخش می کرد، بعد از اینکه متوجه مسئله شدند هراسان به دنبال جوان شاکی دویدند که:"ببخشید اشتباه شده "

[Forwarded from سرای قلم]
جوان شاکی رفت و جوانان موکب را گویی دنیا بر سرشان آوار شده!
مات و مبهوت این داستان بودم که دکتر را گم کردم.
دکترکجا بود؟!
دکتر با یک کهنه به دست مشغول پاک کردن میز زائرین بود، گویی عمری در  رستوران کار کرده است. تنها دکتر نبود، خیلی های دیگری نیز بودند که به زعم من در جایگاه دکتر و مهندس بودند و حالا آمده بودند تا خدمتگزار زار حسین ع باشند. اینجا دنیا و کار دنیا تماما برعکس است. براستی که اینجا از زمین به آسمان می بارید.
 بالاخره این سفر به پایان رسید، اما سفری به یک گالری نقاشی که نقاش آن همه را مبهوت خود کرده. از اوباما و گاندی تا یک عالم از ۱۴۰۰ سال قبل تا امروز.

حالا می توانم معنی این جمله
 «این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست»
را کمی درک کنم. البته اگر توانستم به حداقلی از درک رسیده باشم.

مسعود مویدی
۴ آذر ۹۵

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ اسفند ۹۵ ، ۱۸:۱۸
Massoud Moayedi

مرا نیز بکشید

جمعه, ۵ شهریور ۱۳۹۵، ۱۰:۲۴ ب.ظ

«مهدی خزعلی ضد انقلاب است!!!؟؟؟»


من را بکشید زیرا که من  نیز چون مهدی خزعلی ضد انقلاب هستم.


دوست عزیز و وطن مهربانم 

ضمن عرض سلام و تحیت 

در یک مکالمه تلفنی میان بنده و شما حضزتعالی فرمودید:

از نظر من

 «مهدی خزعلی ضد انقلاب است».

نمی دانم در بلاد اسلامی شما که مهدی خزعلی آن ضد انقلابی ست ، چه حکمی برای یک ضد انقلاب تعریف شده ، اما با صدایی بلند فریاد برمی آورم که:

«من را هم حکم دهید زیرا که همچون مهدی خزعلی بر اساس حکم شما ، من نیز ضدانقلاب خواهم بود»

مرحوم امام جمله ای دارند با این عنوان که :

«بعد از من نگذارید این انقلاب به دست نااهلان بیافتد. »

داستان آقا میرزا هاشم آملی را می دانید؟!؟ فعلا بماند.

نمی دانم چند بار با دکتر مهدی خزعلی از نزدیک برخورد داشته اید و یا چه مقدار به شنیده ها بسنده کرده آید. اما بر خلاف نظر شما ، من قویا معتقدم که اگر یک نفر و تنها یک نفر در این انقلاب، انقلابی باشد با تمام وجودم قسم می خورم که شخص دکتر مهدی خزعلی ست.

دوست عزیزم خاطرم هست زمانی که با شما صحبت می کردم و جنابعالی در جایگاه مقام قضایی حکم ضدانقلاب صادر فرمودید ، استنادتان بر شخص آیت الله فقید ابوالقاسم خزعلی ابوی گرامی دکتر مهدی خزعلی بود .

شما اولین نفر نبوده اید که برای چسباندن برچسبهایی از این دست ، ازمرحوم ابوی  ایشان خرج می کنید  و قطعا آخرین نفر هم نخواهید بود.اما من به عنوان کوچکی که این افتخار را داشتم در بزنگاه هایی در کنار دکتر مهدی خزعلی باشم ، امروز با استناد به آن روزگار می توانم شهادت دهم که رابطه عاطفی در میان پدر و مادر و فرزند بسیار هم خوب بود و این اواخر عمر، آیت الله خزعلی صد ها بار بیشتر نگران فرزند خود بود٬ البته نه از این بابت که وی ضد انقلاب است. شاید ایشان به این نکته رسیده بود که نباید مسایل مربوط به دنیای سیاست را وارد دنیای خانواده می کرد. و حال نگران از زمانی بود که وی بار سفر را بسته باشد و دستش از دنیا کوتاه شده باشد و  تنها و تنها ، تنهایی فرزند متشرع خود را نظاره گر باشد. (که این نیز شد).

در این میان صدها بار ننگ بر آن کسانی که از کهولت سن و اعتقادات این مرد بزرگ که شیعه در تاریخ خود بسیار کم دیده سوءاستفاده کردند . کسی که عمر خود را به پای قرآن و نهج البلاغه گذاشت و وجوهاتش را دو برابر داد تا مبادا در آن دنیا گریبانش را بگیرد.اف بر کسانی که از کهولت سن این بزرگ مرد سوءاستفاده کردند و نامه ای از حضرت زهرا برای وی فرستادند تا کماکان ازاحمدی نژاد حمایت کند. مگر حمایت از احمدی نژاد چه جایگاهی داشت که میشد از این پیر دنیا دیده و آماده سفر اینگونه سوءاستفاده نمود.هر چند در اواخر عمر دولت دهم ایشان نیز از حال و احوال دولتمردان آگاه بود.

حضرت آیت الله فقید تا آنجا نگران آینده دکتر مهدی بود که تمامی مال خود را که 

می توانست بر روی آن وصیت کند (ثلث اموال) به دکتر مهدی خزعلی بخشید تا مبادا وعده حصر در میان هشتاد میلیون بازجو عملی شود( در زندان ، بازجو به دکتر مهدی خزعلی وعده می دهد که کاری خواهد کرد تا در میان هشتاد میلیون نفردر سلول انفرادی قرار گیرد).

آیت‌الله خزعلی همان قدر بر روی مواضع خود راسخ و محکم بود که امروز فرزندش ،مهدی.

دوست عزیز نمی دانم که می دانی ؟؟!؟ ، (اما چون در مکالمه فی ما بین از ارادت خود به آیت الله مرحوم گفتی برایت بازگو می کنم.) پدر نیز چون پسر کم از جناح حاکم ضربه نخورد. همین یک نکته کافی ست که تحقیق کنی که ایشان چرا و چگونه از

 شورای نگهبان استعفا داد.(کاش که حتما پیگیری کنی).

و اما مرد ضد انقلاب قصه شما که قهرمان داستان ماست.

برادر عزیزم ، دوست مهربان و محققم بیا کمی منصفانه به اطراف خود بنگریم.

حضرتعالی شخصی را به ضد انقلابی محکوم می کنید که تمام سعی خود را بر این گذاشته تا پرچم اصلاحات را به دست رهبری بسپارد.

گذشته از آن در کدام محکمه در دارالخلافه اسلامی شما ،  ایشان به عنوان ضد انقلاب محکوم شده آند که شما با استناد به آن برای ایشان این صفت را بکار برده اید.

نکند شما هم همچون برخی از مدعیان در حکومت اسلامی برای خود متهم ساخته و حکم می دهید. مبادا شما هم برای حذف رقیب ، قائل به افترا و تهمت هستید؟!؟

آیا مشی علی این بود؟علی بعد از جنگ جمل با سران جنگ چه کرد ؟! مبادا مشی شما این گونه باشد.

کمی اندیشه کنید .!!؟


البته من از حضرتعالی گله زیادی ندارم.

«من از بیگانگان هرگز ننالم، که هرچه کرد با من آشنا کرد»

روزی برای دوستانش نوشتم دوری از دکتر تنها و تنها به دلیل نقد دولت روحانی روا نیست . اما صدها بار حیف که دوستان سر در برف برده اند.

وقتی دوستان سردر برف فرو برده اند ، صد البته حضرتعالی حکم صادر می کنید.

حکم شما ایرادی ندارد ، خوب هم هست زیرا که من مدعی دوستی که تا امروز سر به سکوت نهاده بودم ، لب گشودم .

‍ ‍ در نهایت و برای طولانی نشدن کلام از شما و تمامی عماریون زمان دعوت می کنم تا به دیدار مالک زمان خود بیایند و براستی تجربه کنند که مالک ما ضد علی ست یا 

با علی.البته باید منصف بود.و به درد دلها گوش کرد.

«دلتنگی های آدمی را باد ترانه آی می خواند و سکوت سرشار از سخنان ناگفته است.»

یا علی

ارادتمند شما 

مسعود مویدی

۳شهریور ۹۵


به پیوست این متن برای شما و یادآوری دوستان چند عکس یادگاری از پدر و پسر به ضمیمه منتشر میکنم ، شاید کمی منصفانه تر به پیرامون خود بنگریم.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آبان ۹۵ ، ۱۹:۰۹
Massoud Moayedi

نامه به صادق زیباکلام

پنجشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۶:۱۵ ب.ظ

البته  خوب می دانم که قرار نیست من بپذیرم.

اما بی شک می دانم این پاسخ شما  در من و بخشی از جامعه هدف شما ، یک دوگانگی  نسبت به شما ایجاد کرده که امیدواریم پاسخی از جانب شما دریافت کنیم.


۲: من یکی از افتخارات زندگی خود را در رکاب شخص دکتر مهدی خزعلی بودن می دانم.

از زمانی که توانستم از نزدیک با شخص دکتر خزعلی همکاری داشته باشم ، به دفعات دیدم که در یکی از 

شبکه های ماهواره ای هر دو بزرگوار در باب یک موضوع دعوت و مشغول گفتگو بودید.

اصلا و ابدا نمی خواهم بحث توهم توطئه را باز کنم ، اما استاد عزیز هر دو مان در ایران زندگی می کنیم.ما هم به قانون اساسی التزام داریم.

اما چگونه است یکی از کلیه امکانات می تواند استفاده کند و دیگری در کشور خود و در میان هشتاد میلیون جمعیت در سلول انفرادی.

این سوال را هم بارها از شما کرده اند و حضرتعالی به گونه استادانه به آن پاسخ داده اید.

باور بفرمایید هرچه تلاش می کنم برایم قابل هضم نیست تا این حد شباهت و در عین حال تا این حد تفاوت.

مثال:

 دکتر صادق زیباکلام در مناظره ای با آقای رسایی جمله ای می فرمایید با این مضمون:

اگر آمریکا ستیزی را از رهبری بگیریم ، رهبری چه مطلبی برای گفتن دارد (این جمله در مناظرات قبلی به آقای رسایی گفته میشد).

دکتر مهدی خزعلی:در سال اقتصاد مقاومتی از گلهای تریبون رهبری در مشهد انتقاد می کند با این نقل که ای کاش رهبری صرفه جویی را از گلهای تریبون خویش آغاز می کرد و ۲سال حکم زندان بابت این انتقاد دستمزدش میشود.

مطلب شما سنگین تر است یا انتقاد دکتر خزعلی.

جناب دکتر زیباکلام سخت است وقتی کسی را دوست داشته باشی و اما  مقابلش دچار تردید گردی.

امیدوارم که این بار پاسخی متفاوت از دفعات گذشته بفرمایید.

با تشکر 

مسعود مویدی

۳ شهریور ۹۵




موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۴:۱۵
Massoud Moayedi

مناظره قواعد خاص خود را دارد

پنجشنبه, ۴ شهریور ۱۳۹۵، ۰۷:۴۱ ق.ظ

‍ ‍ «مناظره قواعد خاص خود را دارد»


۱:حدودا هفته گذشته عزیزی برای من پیام فرستاد که آیا حاضر به مناظره هستم؟

در پاسخ عرض کردم بله البته در باب چه موضوعی و با کدام یک از دوستان و بالطبع در چه زمانی؟

دوست عزیز من فرمود: شما بفرمایید که در چه موضوعی مناظره کنیم ، زمانش هم با شما و ما فراخوان میدهیم ، اگر کسی اعلام آمادگی کرد که من مجری خواهم بود و در غیر این صورت خودم به این مناظره ورود می کنم.

یه لحظه به دوران نوجوانی و یاد  کرکری خواندهای آن روزها افتادم.برای آن دوست پیام دادم برادر مگر دعوا داریم که اینگونه مرا به صحنه نبرد دعوت می کنی.!؟

در نهایت بنا شد تا در مورد اسلام رحمانی و اسلام ناب محمدی به مناظره بنشینیم.من نیز زمان آنرا معین کردم. روز موعود فرا رسید که پیامی آمد مبنی بر اینکه دوست عزیزمان در نقطه ای هستند که نت ایشان ضعیف است و اجازه اجرا را نمی دهد. هرچند به ظاهر طرف مناظره مشخص نبود . اما همان روز یکی از دوستان پیامی فرستاد که حاضر است تا در موضوع ورود کند (مدتها بود که هردو به دنبال یک فصل مشترک برای گفتگو می گشتیم). اما ، از من خواست تا فعلا حرفی از ایشان به میان نیاد و  ببینیم که چه کسی اعلام آمادگی می کند.

آنشب برنامه مناظره انجام نشد به روزی دیگر موکول شد و باز هم همان حکایت.

دوست عزیزم چند نکته که بارها هم در مذاکرات تلفنی فی مابین به آن تاکید کردم را مجدد یادآور می شوم.

«مناظره شرایط و آداب خاص خود را دارد»

برای محیا کردن یک مناظره و یا گفتگوی چالشی اولا کلیت سر فصل مناظره باید به تایید جمع به نظاره نشسته رسیده باشد تا آنها نیز بدانند که طرفین مناظره در کدام نقطه ایستاده اند.

زمان مناظره باید مشخص شود تا همگی خود را ملزم به حضور و رعایت آن بدانیم و بر آن مبنا برنامه ریزی کنیم.

طرف مقابل مناظره نیز باید مشخص گردد تا بدین گونه طرفین شناختی  اولیه از هم داشته باشند .

که خب در این دو بار متاسفانه این امر محیا نشد ، هرچند که می گویند :تا سه نشه بازی نشه  و من امیدوارم در سومین مرتبه این موارد رعایت گردد.


اما در باب موضوعی که عنوان شد برای مناظره لازم میدانم ابتدا دوستان عزیز مشی فکری مرا بدانند و بعد از آن انشاءالله زمانی مشخص گردد تا با دوستان به مناظره بنشینیم.

تاریخ پس از انقلاب را ورق می زدم و حیرتا که ۳۷ قرایت این چنینی از اسلام در جمهوری اسلامی ایران تعریف شده. گویی اسلام دست آویز و وسیله ای بوده تا هر سال یک قرائت از آن را عرضه کنیم تا بتوانیم جایگاه خود را مستحکم تر از قبل کنیم.


«اسلام ، اسلام است».

اسلام ، تنها و تنها یک قرایت دارد و ان 

اسلامی ست که حضرت رسول آنرا ختم کرده همان اسلامی که با آدم ابوالبشر آغاز و با  محمد نبی خاتمه یافته، و  هرگونه قرائتی دیگر از آن انحرافی بیش نیست .

چه اسلام ناب محمدی و چه اسلام رحمانی و یا اسلام ….!!تمامی این قرایتها خروجی جز تفکرات تند و غیر منطقی نخواهد داشت.

لازم به ذکر است که صدهویداست  که تمامی تئوریسین‌های این قرائت ها خود را ارجح بر تفکر و تیوری دیگری می دانند اما باید بدانیم که اسلام زیربنا و ریشه درختی ست که فی المثل فقه یکی از شاخه های آنست. ممکن است در مذهب شیعه و در فقه جعفری میان دو مرجع تقلید، در باب یک موضوع دو نظر متفاوت باشد که بسیار هم طبیعی ست ، اما ریشه و زیر بنا یکیست.

۳شهریور ۹۵

مسعود مویوی


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۴:۱۴
Massoud Moayedi

***بیش از 10000 نفر نامه به ریاست محترم جمهوری را امضا کردند، با حمایت همگانی، شفافیت اقتصادی را نهادینه خواهیم کرد!

 *** به لینک ثبت امضا وارد شده و نام خود را در تاریخ جاودانه کنید:

 https://telegram.me/joinchat/BY-I9D9KfOgNoH5Xt4S40Q         

ریاست محترم جمهوری جناب آقای روحانی؛

با سلام و اهدای تحیّت؛

عضو شورای شهر در پاسخ یک خبرنگاراز میزان دریافتی او از بیت المال می گوید: " من دریافتی ام را به پدرم هم نمی گویم!" 

نماینده مجلس شورای اسلامی می گوید:   " از منتشر کنندگان فیش حقوقی پدرم شکایت خواهیم کرد!" 

 وزیر محترم می گوید:   " انتشار فیش های حقوقی خلاف بوده است!" 

این همه حکایت از یک نابسامانی فرهنگی و ضرورت اصلاحات فرهنگی در ساختار دولت و قوای سه گانه دارد، مدعی افق چشم انداز 20 ساله هستیم و در بدیهی ترین و اولین گام های توسعه درمانده ایم!

اولاً؛ عادت کرده ایم که ملت را به هیچ انگاریم، چون هنگام تایید صلاحیت ها،امدادهای غیبی، رقیب را قلع و قمع کرده و ما نگران از دست دادن رای واعتماد مردم نیستیم! بایدهوای حاکمیت را داشت و لاغیر!

ثانیاً؛ مسائل اقتصادی جامعه را محرمانه و غیر شفاف پنداشته ایم، در حالی که کشورهای پیشرفته و  توسعه یافته و حتی در حال توسعه، اقتصادی شفاف دارند و مردم از همه درآمدها وهزینه ها مطلع هستند و حقوق رییس جمهور، ملکه، وزرا، نمایندگان پارلمان و هزینه نهادهای حکومتی شفاف درمعرض دید همگان است.

 آقای رییس جمهور؛ نیازی نیست پدرفلان مسئول ازحقوقش مطلع باشد، اما کدام ارباب است که از حقوق نوکر بی خبر باشد؟  فراموش نکنیم که  کارگزاران نظام اعم ازلشگری و کشوری، نوکر و خدمتگزارمردمند،آری مردم ولی نعمت آنها هستند، آنها برسرسفره ملت نشسته وازخوان گسترده شان ارتزاق می فرمایند، حق مردم است که بدانند این نوکر چقدرجیره ومواجب می گیرد!

جناب رییس جمهور؛  مردم به شما رای دادند چون از فساد هشت ساله به ستوه آمده بودند، متاسفانه تا کنون از سوی دولت منتخب مردم اقدامی عملی انجام نشده است، دولت نه تنها بر دزدی های گذشته سرپوش نهاده، خود نیز در تاراج بیت المال توسط فیش های نجومی خطا کرده است! 

جناب آقای  روحانی؛  با یک نامه می خواهید مردم موضوع را به بوته فراموشی بسپارند؟! 

رییس جمهوربه عنوان ناظر اجرای قانون اساسی  و منتخب مستقیم مردم، اگر صداقت و شهامت داشته باشد، ظرف بیست و چهار ساعت حقوق و دستمزد مدیران دولتی را شفاف در معرض دید مردم قرار می دهد واز دو قوه دیگر هم می خواهد چنین کنند و این گامی است بزرگ برای نیل به پیروزی و فرصتی طلایی  در برابر تهدید و توطئه رقیب! 

آقای رییس جمهور؛   فرصت را از دست ندهید، مردم نمی خواهند جهان سومی بمانند، در کشورهای توسعه یافته، یک قبض بنزین موجب استعفای وزیر آموزش و پرورش آلمان  و سه تلفن شخصی از اموال دولتی موجب استعفا و محاکمه وزیر بهداشت فنلاند و فرار از مالیات موجب زندانی شدن مدیر عامل محبوبترین باشگاه ورزشی آلمان می شود و هواداران او را تا زندان بدرقه می کنند و صدر اعظم او را می ستاید که داوطلبانه به خطای خویش اعتراف و تقاضای مجازات نموده است.

آقای روحانی؛ اگر می خواهید کشور به قله رفیع پیشرفت و توسعه برسد، خود داوطلب اجرای عدالت شوید و پرونده هشت سال دزدی و اختلاس را به محکمه بسپارید.

ما بر این باورم که احمدی نژاد و روحانی هر دو باید به واسطه امانتی که از ملت در دست داشتند پاسخگو باشند تا درسی برای آیندگان باشد و دیگر هیچ مسئولی به خود اجازه ندهد تا دست در بیت المال کند و یا بر دزدی ها سرپوش نهد.

آقای رییس جمهور؛   ما به شما رای ندادیم تا بر دزدی های کلان گذشته سرپوش نهید و این ویران الدوله به جای محاکمه به این سو و آن سو رود و به نمایش خیمه شب بازی بپردازد!  اگر امروز احمدی نژاد همه را به سخره گرفته، بخاطر تعلل و خطای شماست! امید که در این مدت کوتاه باقیمانده نامی نیک از خود در یادها برجای گذارید.

مطالبه مردم این است که گزارش مبسوطی از همه وزارتخانه ها ارائه نمایید و همه خطاها در همه دوره ها  را به محکمه  بسپارید و اگر محاکم تعلل کردند، گزارش روزانه سیر پیگیری اختلاس را به اطلاع مردم برسانید، در این صورت مردم حامی و رسانه شما خواهند بود، نگران صدا و سیما نباشید.

آقای رییس جمهور؛  اگر مسامحه و سستی تداوم یابد، ملت شما را نخواهد بخشید.

والسلام علیکم و رحمه الله   /  جمعی از فعالان سیاسی، مذهبی و ملی 

1-  جبهه آزادی

2-  حزب وحدت ملی

3-  ایثارگران اصلاح طلب 

4-  جانبازان اصلاح طلب

5-  حزب ایران سرفراز

6-   دکتر مهدی خزعلی(نویسنده، پزشک، دبیر کل جبهه آزادی و سرای قلم)

7-  دکتر قاسم شعله سعدی(نماینده ادوارمجلس شورای اسلامی، حقوقدان)

8-  حجه الاسلام رحمت الله بیگدلی(عضو شورای مرکزی حزب اعتماد ملی)

9-  دکتر مصطفی بادکوبه ای (شاعر، مدرس، نویسنده،مولانا پژوه)

....


.....

+10000-رضا صابر یزدی


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ آبان ۹۵ ، ۱۴:۱۰
Massoud Moayedi